مستقیم میرم سر اصل مطلب
قضیه از این قراره ک من ۲ ساله عقد کردم و ما رسم داریم بعد عقد عروس دامادو پاگشا میکنن
خیلیا از شوهرم خوششون نمیومد یکی از عموهام واسه بله برونم میخاستم دعوتش کنیم جواب گوشیه بابامو نداد و در نهایت نیومد واسه بله برون
جشن عقدم سر فوت یکی کنسل شد.
یه سریا منو پاگشا کردن
اما اون عموم حتی عید دیدنی هم خونمون نیومد تا یک سال بعد که دخترعموم ازدواج کرد
زنگ زد گفت میخام واسه دخترعمو و تو کادو بخرم چه رنگی بخرم ست اشپزخونه
گفتم نمیخام واقن هم نمیخاستم
عید اومد خونمون و کادو رو اورد
من دو تا گربه دارم
گربه ام بغل شوهرم بود یهو داد زد سر شوهرم علی اونو بنداز اتاق!!!! داد زد خیلی بد !! بهم برخورد ولی سکوت کردم
اصلا هم گرم نمیگیره با همسرم گاهی اسمشم یادش میره
مشخصه خوشش نمیاد
دندون اسب پیشکشو نمیشمردن ولی هدیه اش ب کارم نمیاد خرابم هست !
حالا از عید هی بهمون میگن بدون پاگشا برید خونه عموت
اما همسرم خوشش نمیاد
چند بار بهش گفتم بریم زشته کادو دادن حالا مهم نیس اما دعوا میکنه میگ بدون دعوت نمیام
میگم خب شیرینی عقدمونو نخورده ما بریم بهتره میگ خب جواب گوشیو میداد می اومد میخورد
در نهایت تصمیم گرفتم نریم
اما حالا پشتمون کلی حرف در اومده ک نمک نشناسیم و فلان چرا نمیریم خونشون !!! خودشم نااراحت شده هر سری بابام بهش زنگ میزنه خودشون برن خونشون میگ کار دارم نیایید
چیکار کنم بنظرتون؟ من نمک نشناسم؟
دلم میخاد حتی هدیه اشو پس بفرستم
وایستاد تا دخترعموم عقد کرد هدیه بخره ک یوقت زشت نباشه من بزرگترم ابروش بره
شوهرم الویته واسم
اما اون دلش صاف نیس با عموم