مهمونا سر زده و بدد موقع اومدن
از اونجایی که ب بچش گفت میوه زیاد نخور اشتهاتو بزار واسی شام فهمیدیم انتظار شااام دارن
مام مرغ و گوشت نداشتیم تو خونه...
نظرر داشتیم با کتلت و مخلفات پذیرایی کنیم ازشون
که مامانم بزرگم از راه رسید و دیدم داره کاسه ردیف میکنه ماااست بریزه
با صدای بلندم میگفت تو تا کی بخوای اینا رو سرخ کنی سفره رو پهن کن مردم گشنن..
و نوون ماست گذاشت جلوشون!
نمیدونم ولی خیلیی خجالت کشیدم..
نتونستم بمونم اومدم تو اتاقم فقططط...
خیلی زشت شد نه؟؟؟
داشتم رنده میکردم اخه خورد کن و اینام نداریم طوول میکشید قطعا ولی خب بازم ...