پدر و مادرم انگار منو نمیبینن.
نمیدونم چرا اینقدر بد بختم. انگار نباید روی خوش ببینم. حقم نیست.
من یک ساله جدا شدم و با خانوادم زندگی میکنم . هر بار باهم به مشکل میخوریم بهم میگن حقت بود زیر دست شوهرت میمردی و نجاتت نمیدادیم😭
تمام فکرشون اینه به زندگی برادرم کمک کنن و نیاز های منو نمیبینند . امسال قرار بود یه وسیله ایی که واجب هست برام تهیه کنن اما تمام پولشو دادن به برادرم خونه بخره .و برای سال بعد هم قراره همینقدر باهاش کمک کنن . هر مراسمی میشه براشون پول و ... میریزن حتی تولد قمری . بعد تولد من رفتن یه کیک مونده گرفتن .شکل باب اسفنجی . حتی یه ریال کادو ندادن .عیدی و بابام میگه باید چند ملیون بهشون بدیم .بعد منو به حسابم نمیارن جز بچه هاشون.
من حسودم حتما. یا نیستم . امروز با پدرم بحث کردم . گفتم چرا اصلا منو نمیبینی . نه پول توجیبی بهم میدی نه تا حالا یه بار به حرفم گوش کردی . بعد تمام دقدقت اینه عیدیشون چند ملیون باشه .
ازشون متنفرم . خیلی زیاد کاش هیچ وقت منو به دنیا نمیاوردن .
خودم کار میکنم خرج زندگیمو و پسرمو میدم . زندگی برام خیلی سخته. چرا باید اینقدر سخت باشه همه چیز