سر یه موضوعی،یه تولد بود شوهرم گفت نرومن تصرار داشتم برم چون همه چی ما اومده بودن فک کردم با مامانم تو رو دروایسیه گفتم زنگ بزنه شوهرم بهش بگه همه فامیل میان یهو شما نیاین میگن چیشده یعنی و فلان نراحت میشن خلاصه شوهرم آورد پول از در خونه داد خودش بعدم بابام مارو برد آورد اینم بگم شوهرم هیچ مشکلی با اون خانواده نداره اصلا خلاصه سر اون ده روز قهر بودیم الان پیام میده هی از دیروز که رابطه ما اشتباهه من نمیتونم دیگ ببخشمت دیگ ظرفم پره برو منو خودتو راحت کن هرز پریدی تو کبوتری که از بوم باباش رفده پریه بنظرم هرزه🥲
مادرت چیزی گفته شایدبهش وبرخورده وناراحته ببین توشایدکارخودت روداری توجیح میکنی ومن ودیگران ازیه م ...
نه مادرم پیش خودم حرف زد گفت من خودم حواسم به بچه ها هست اونجام باغ نیس خونه اس بکای پول فرستادن خودش بره زشته ناراحت میشن اونم گفت درس میگید..الان میگه تو حرفامونو به خانوادت گفتی چون من تو حرفام گفتم بهش دیگ خانوادمم اخلاقاو قهراتو سردیاتو میدونن
به امام حسین دو ماه بیشتره به جز طبقه پایین که خونه جاری و مادرشوهرمه جایی نرفتم منم خیلی خسته شدم همه امیدم پنجشنبه است که میخوایم بریم عروسی شکر خدا مجبوره ببره چون زن عمو عروس میشم
به جای اه و ناله و گریه بهش بگو خجالت بکش تو شعور نداری این چرت و پرتا رو به من که زنت هستم میگی بدجور خودت رو از چشمم انداختی .بچه هام مادر میخوان اگر دارم مزخرفاتت رو تحمل می کنم به خاطر بچه هام هستش کاری نکن پا رو دلم و اعتقاداتم بذارم و بزنم به سیم اخر و اون کاری رو که نباید بکنم رو انجام بدم .این وسط تنها کسانی که بیشترین اسیب رو میبینن بچه ها هستن پس نفهم بازی در نیار و یبل اینکه چرت و پرت بگی اول خوب فکر کن و اوضاع و روابطمون رو از این بدتر و تیره تر نکن
بعد تو فکر میکنی طلاق الکی هست کلی پروسه و دوندگی و مشاوره و کوفت و زهرمار داره لطفا انقدر ترسو و ساده نباش .اگر خودت رو ضعیف نشون بدی طرف بیشتر ازت سواری میگیره و بیشتر اذیتت میکنه .هیچ علطی نخواهد کرد بهت قول میدم