بهم گفت هری بزن از خونه بیرون

اولین باری که دعوا کردیم چندماه بعد ازدواج صدای شوهرم بالا رفت 

بعد مادرش درو بازکرد اومد داخل من گریه میکردم .اصلا نگام نکرد به شوهرم گفت اگه اعصابتو خورد میکنه طلاقش بده چرا ناراحتی.

بعد ازون دعوامیشد مامانش میومد بالا شوهرم تو اوج دعوا اول اونو از خونه بیرون میکرد.

بارهای بعد درو قفل میکرد میگفت نتونن بیان 

چون میدونست حسن نیت نداره 

چقدر تحمل کنم .اول گفت یکسال دیگه میخرم الان یکسال شد نخریده .تو خونه ای که ادم عزت نداره چه زندگی داره بکنه 

یه ارثی هم مادرشوهرم داره درحد یه تومن شوهرم میگه میفروشم میذارم رو پولمون ولی گفتم هرگزززز نمیذارم با پول اون خونه دار بشم تاابد حرف مفت بزنه 

اما شوهرم میگه من انقدر تو خونه ساختن بدبختی کشیدم اون یه ذره پول حقمه 

گفتم مگه از جنازم ردبشی 

حتی پدرشوهرمم گفت من میدونم به شدت تبعیض میذاره اما بالاخره دست خودش نیست مشکل داره .

گفتم منم خرنیستم به روش نمیارم ولی میفهمم .

مگه بچه اون چه تخمـدوزرده ای میذاره که بچه من نمیذاره 

بعدم خودش میخواد حمالی اون بچه را بکنه گناه ما چیه همش باید جور اونم بکشیم .بیست چهاری خونه منه .هرجا بریم میندازنش جلواینم باخودتون ببرید . ما مگه گناه کردیم.

من باردار بودم اینجا غریبم ،دوتا بچه زیر هفت سال داشتم باردارم بودم بایه شکم گنده نمیتونستم کارای خودمم بکنم به زور غذا میپختم 

میاورد خواهرشوهرم بچه خودشم میذاشت خونه من میرفت با دوستاش بیرون و خرید و...

یکبارشوهرم گفت حالا من یکبار بچه هامو میارم خونه شما بازی کنن تو حالا نیا ما میایم .

یه جنجالی کردن انقدر بهشون برخورد.

فکرکن ازمن باردار غریب بادوتا بچه انتظار داشتن بچه اونم من نگه دارم یکبار گفتیم حالا اگه میخوای بچه ها بازی کنن ما بچه هامونو میاریم غوغا کردن.

حجم بی انصافیشون اعجاب انگیزه

پول خواهرشوهرمم خوردن اونم مدام نفرین میکنه میگه الهی بچه هاش بمیرن .یه خانواده دزد بی فرهنگین پسراش همه معتاد و داغون .مادرشوهرمم میدونه چه خبره .ولی انصاف نداره

خودش پشیمونه شبا تا ده شب کارمیکنه که جبران کنه که خونه بخره عذاب وجدانش کم بشه 

اما چه فایده خونه ای که فروختم یکونهصد شده چهارتومن 

الان شرط کردم اگه خونه خریدیم یه مقدارش به نامم کنه .

گفتم مال دنیا برام ارزش نداره فقط میخوام نتونی بفروشیش بعدا

جدا شده