دوست داشتم مادر بشم تجربه کنم حال وهوای بارداری رو حال و هوای مادرشدنو روزی که یکی رو تو بغلت میزارن و میگن این همونیه که تو دلت بوده و فقط متعلق به توئه بگیرش این یک تیکه از خودته.. و خدارو بینهایت شکر که نعمت رو نصیبم کرد و ان شاء الله نصیب همه بکنه
از اول بچه دوست داشتی ؟ چیشد حس مادری درونت رشد کرد
مجردیام عاشق بچه کوچیک مردم بودم فقط موقع خندیدنشونا😂بعدهمسرم اصرار داشت به بچه داشتن ولی من وحشت داشتم از بارداری زایمان کلا همه چیش تو برنامه هام واسه حداقل ۶سال بعد ازدواج بچه بود که کار خودشو کردو باردار شدم چند بارم به سرم میزد سقطش کنم اما دلم نمیومد بعد که رو تخت زایمان گذاشتنش تو بغلم حس کردم یه چیز فوق العاده ارزشمند دارم که باید همه جوره هواشو داشته باشم تو بارداری هیچ حسی نداشتم فکر میکردم یه موجود فضایی تو شکممه ازش میترسیدم😂
ای وای عزیزم.. پس تو دلیتو دوست داری از شرایطتت میترسی .. قوربونت برم همون بچه همدمو پناهت ...
هیز و چش چرونه ی کلمه ای رو خیلی راجب زنای تو خیابون میگف خانمای ک تیپ و هیکل و آرایش دارن امشب معنی اون کلمه رو در آوردم و باهاش بحثم شد ...برمیگرده هربار میگه بچه ک ب دنیا اومد گمشو برو
اخی عزیزم خدا کودکتو حفظ کنه فراموش کن اون روزا یروزی بچت بهترین. دوستت میشه از ...
الان خوشم خداروشکر. حرفم اینه که بچه خیلی خوبه، ولی بچه نداشتن و بی مسئولیت و راحت وآزاد بودن هم خوب و خوشه. من لذت بی بچه ای رو نبردم چون همش درحال غصه خوردن وتو صف دکتر بودن، بودم. اگر زمان برگرده عقب یه لحظه غصه نمیخوردم و از موقعیتی که توشم لذت میبرم
حسین جان❤️سلام من بر تو باد در تک تک روزهایی که جهان هست،ماه و خورشید هست،آسمان هست،...امااااا من نیستم