سلام بچه ها کمک میخواستم ازتون
من تقریبا نزدیک به یک ساله نامزد کردم .نامزدم غریبه و شهرامون فاصله داره نزدیک به ۶ماهه همو ندیدیم اون داره برای آزمون قضاوت میخونه منم دانشجوام.اینا رو گفتم یه دید کلی داشته باشین .اخلاقش یه جوریه تو داره مغروره کم حرفه همیشه میگه دوست دارم تو بیشتر حرف بزنی من گوش بدم بخدا از بس آرومه منم افسردگی گرفتم الان منم یه مدتی مثل خودش کم حرف شدم بهم میگه لجباز شدی حرف گوش نمیدی ستین قبل نیستی هر وقت زنگ میزنم میگه چرا مثل قبل نیستی .بهش میگم بابا از بس تو کمحرفی از بس محبت نمیکنی .میگه دست خودم نیست چیکار کنم دیگه اینجوری بزرگ شدم .محبت میکنه اما محبتاش سر سنگینن اون انتظار داره من همش ذوق کنم بهش حرفایی عاشقونه بزنم بخدا خسته شدم دلم میخواد اونم مثل من شور و شوق داشته باشه .وقتی باهاش سرسنگین حرف میزنم هی میگه باشه مزاحمت نشم یا کار داری بابا آخه کدوم دختر پسری و دیدین که تو دوره نامزدی اینجوری باشن .بخدا از یه دختر شیطون و شاد شدم یه دختر آروم دلم میخواد مثل بقیه باشیم .گاهی اوقات خیلی شوخه اما بعدش جدی میشه .نمیدونم یا من بلد نیستم چطوری به حرفش بیارم یا اون بلد نیست حرف بزنه .بعضی اوقاتم میگه تو بلد نیستی منو به حرف بیاری یا باهام صحبت کنی که منم شوق صحبت داشته باشم
جلوش دیگه حرف کم آوردم میشه راهنماییم کنین من باید چیکار کنم میگه چرا ستین قبل نیستی نمیدونم به کدوم سازش برقصم😞