یه ماهه با هم اشنا شدن...
پسره میگه بیا برای شام خونمون غذا درست کردم تدارکات دیدم صبح هم زنگ زده به دختره که تنقلات چی دوست داری .بهش میگم نرو میگه گناه داره دلش میشکنه.پسره هی عکس میفرسته داره خونه رو جارو میکنه غذا دم میده میز میچینه
دوستم بهش میگه خب بریم کافه میگه نه تو فقط 5 دقیقه بیا بالا فقط 5 دقیقه
وای دختره ی خنگ هم میخواد بره پسره هم تنها زندگی میکنه خانواده اش امریکان
میگه تو هم همرام بیا همراش برم به نظرتوننننننننننننننننننننن