من دیشب تاپیک زدم گفتم من مغازه دارم خواهرم اومد بهم سر بزنه از تهران اومده بود و تازه طلاق گرفته من بخاطر اینکه هنوز خونه نزدیک محل کارم پیدا نکردم در هفته سه شب رو فقط برای خواب میرفتم خونه مادرشوهرم که صب زود مغازه رو باز کنم. خواهرم اومد من به مادرشوهرم عصرش گفتم خواهرم داره میاد پیشم شما استراحت کنین من میرم مغازه همینکه خواهرم اومد مادرشوهرمم اومد وایساد به خواهرم گفت اقاتون چطوره خوبه خواهرمم ناراحت شد بعد انقد وایساد تا خواهرم بره منم گفتم مامان جان اگه میخوای برو شامتو بزار خواهر من حالا اینجاس یکمم معذبه(در گوشش گفتم!) بعد گفت تو منو بیرون کردی برات دارم هرچی معذرت خواهی کردم ج نداد شبم رفتم خونشون باهام دعوا کرد منم با گریه رفتم خونه خودم حالا امروز پدرشوهرمم باز اومده بحث با من که دستتو میشکونم