فکر میکردم خودم تنها اینجورم
بزرگای اطرافم بزاریشون هر روز میان
اما منو تعارف نمیکنن که بیا
یا مادرم بخوام برم راحت میگه میخوام بخوابم
سر زده برم روشو ترش میکنه
غذا درست نمیکنه
اما خونه ما انگار کاروانسراست
تازه خواهرای بزرگترم رو با چنتا بچه میاره اینور که خونه خودش کثیف نشه یا غذایی درست نکنه
یه روز مهمون بودم جایی
گفت خواهراات دارن میان
گفتمشون بیان اونور تا منو پدرت هم بیایم
گفتمش من شام دعوت هستم جایی
گفت خب تو برو ما میام
خونم فاسد شد
آخر هم اومدن من رفتم مهمونی مجبور شدم زود برگردم
وقتی هم میاد اصصصصصصلا رعایت نمیکنه
جلو شوهرم همه چی میگه
بچه هام رو دعوا میکنه
شوهرم میخواد بخوابه ظهر این با تلفن حرف میزنه بلند بلند
یا نگاه اخبار میکنه
خیییییییلی عذاب کشیدم
خیییییلی
تا مجبور شدم با قهر کردن این قضیه رو جمع کنم وگرنه هیچ آرامشی تو زندگیم نبود
هر روز وقت و بی وقت خونه من شده بود پاتوق بقیه
اما من رنگ خونه کسی رو نمیدیدم
پدرشوهرم هم همینه
صبح زود
ظهر موقع استراحت
شب دیر وقت
هر وقت میلش بکشه تشریف میاره
از من هم خوشش نمیاد چون زنش و دختراش از من خوششون نمیاد
میاد سلام میکنم جوابم رو نمیده
چندین ساعت میشینه گاهی از قبل ناهار تا بعد شام باید خدمتش باشم
حتی میوه میزارم جلوش با پرویی میگه پوستشونو بگیر
گاهی انقد بس احترامی میکنه بهم شوهرم عصبی میشه میگه میخوام بهش تذکر بدم
من نمیذارمش میگمش ولش کن مگه منطق دارن؟؟
خواهر بزرگی دارم داماد داره
پسر بیش فعالی هم داره حرفهای زشتی هم میزنه
اونو هم به سختی تونستم کنترل کنم وگرنه میخواست هفته ای چند بار بیاد..
خواهر شوهرم نه ساله ازدواج کرده من هنوز رنگ خونه ش رو ندیدم حتی
نمیدونم دقیق کدوم خیابون
ولی اون رو دار تر از این حرفهاست
همیشه میخواد تشریف بیاره
حتی گاهی خونه پدرش دعوت کردم برا مناسبتی
اون بی خبر و بدون دعوت سر سفره میاد
جاریم هم همینطور.
چنتا دوست هم داره شوهرم مدام دیدارهاشون خونه ما بود
قرار میزاشتن تو خونه ما همدیگه رو میدیدن
اما روزی کسی منو تعارف نمیکرد
مردها دوست داشتن ها
اما زناشون هیچ وقت مهمونی نمیدادن
یا نمیگفتن اینبار خونه ما جمع بشیم مثلا
منم به شوهرم گفتم من از همه کوچیکتر هستم
قرار نیست زرنگبازی دربیارن و همیشه اینجا من در خدمتشون باشم
به بهانه کرونا این رو هم تعطیل کردم.
خودم خیلی میزبان بودن رو دوست دارم و برا مهمان سنگ تموم میزارم
اما دیگه همه کلافه م کردن با پرو گریاشون
ناچار میشه آدم گاهی کاری کنه که دلش راضی نیست....