من تو اطرافیانم از همه بدبخت ترم همه همسنام یا ازدواج کردن و بچه دار شدن یا سرکارن یا بالاخره یه دلخوشی دارن (۳۰ سالمه)
دختر فامیلمون همسن منه حامله بچش امشب فهمیدم پسره
یکی دیگه از دخترا فامیل هم همش میره خوش گذرونی رانندگی بلده مرتب جاهای مختلف میره حال میکنه
خیلی تنهام یه خانواده به درد نخور دارم که مایه عذابن برام ، بنظرم خانواده خیلی تو سرنوشت و آینده تاثیر داره ، بابامم یکساله مریضی سختی گرفته که همش افتاده رو تخت ، تا وقتیکه سالم بود همش منو تحقیر میکرد و باهام بداخلاق بود، یکی از خواهرام خیلی روانیه ۴۰ سالشه مطلقه هست (از نوجوانی ذاتش خراب بود)همش در حال غرزدن و ایراد گرفتن از همه هست هرکی ازش یه سوال کنه سرش داد میکشه و فقط خودشو قبول داره بااینکه کسی نیست.
خودمم دیگه حوصله هیچی رو ندارم دوس دارم همه چی تموم بشه راحت شم ، انقدر بی سیاستم زود گول میخورم کار اشتباه زیاد انجام میدم اصلا بلد نیستم چطوری رفتار کنم خواستگار خوب نداشتم با مدرک فوق برام خواستگار سیکل میومد یا میومدن ناز میکردن دیگه خبرشون نمیشد
چکار کنم با این وضعیت؟