دیگه خسته شدم ازش😔
چیشده جزیی تر بگو
مگ چکار کرده
خوشبحال خودم که از اون سالای جهنمی دور شدم.الان نه میگه ننم نه خواهرم نه هیچ کس انشالله شوهر شما هم س عقل بیاد البته بدون دادن تاوان
خواهر و مادرش خیلی باهام سرد برخورد میکنن خواهرش همش بهم متلک میندازه چند ماهه عقد کردم حتی منو به خونه ش دعوت نکرده بهم هیچی احترامی نمیزارن اما شوهرم انتظار داره من باهاشون صمیمی بشم
به شوهرم زنگ زده که تولد دخترمه هفته بعد دعوتین
ازم پرسید بنظرت چی براش بگیرم منم گفتم هر چی خودت میدونی بخاطر همین حرفم میگه تو به خواهرزاده ی من حسودی میکنی و بهشون احترام نمیذاری و خیلی باهام بد صحبت کرد
ناگفته نماند که شوهرم برای تولد من فقط یه کیک گرف کادو هم نگرفت
نه خوبی خانواده ش رو بگو نه بدیشونو
سکوت کن تو این موارد سکوتی که از هر فریادی گیراتره،،،💔
نمیدونم چرا ولی احساس کردم یه کمی هم خودت بدجنسی اولش این حسو نداشتم بهت ولی کامنتاتو خوندم این حسو پیدا کردم
من شاغلم بیشتر به همین خاطر خواهرش بهم حسادت داره
تو همه ی حرفاش متلک میندازه
ببین اگه تازه تو عقدین برای رفتاراش برو مشاوره ای چیزی ببین باید چطور باهاش رفتار کنی بیاد سمتت ،بببن درس میشه ؟ بیخودی هم غصه نخور یا خوب میشه باهاش خوشبختی؟ یا یک شریک سمیه میندازیش بیرون تا دیر نشده ؟ با غصه روضه خوندن برای خودت ،خودتو پیر نکن ،با تلاش کن بکشی سمت خودت ،یام بیخیال شو بندازش بیرون البته برای اینا چندین و چندتا مشاوره راهکار سباست مطالعه داشته باش نشد بندازش بیرون از زندگیت غصه نداریم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
