من اوایل ازدواج زیاد به خودم نمیرسیدم سعی میکردم قناعت کنم بعد دیدم کسی نمی بینه حتی شوهر خودمم قدر نمیدونه همه تو جمع از قر و فر جاریم میگفتن منم روابطم و با دوستای مجردیم شروع کردم روحیم بهتر شد بعد دیگه فشیال و رنگ مو ژل لب و عمل دماغ لیزر و اینا رو شروع کردم بعد امروز ناهار بحثم شد با شوهرم میگه اره معلوم نیس چه خبره این همه به خودت میرسی ارایش میکنی/: بعد رفت چی بگم تو جوابش شب انگار عادت کرده من ساده ی قدیمو
انقد خورد شدم عروس جدید اومد همش به قر و فرش میرسید ماهی چن میلیون پول ارایشگاهش میشد همه هم از اون تعریف میکردن منم دیدم با چن صد تومن پول قناعت من هیچی نمیشه برا خودم زندگی کردم