روزگارانی بس کهن انسان ها در پی کشف مطالبی نو جان فرسایی میکردند، تا کشفیاتشان را برتن حقیقت یابم بنگارند، و با شدت و حدتی دست نیافتنی مرا در دستمالی به لطافت متون زیبایم میپیچیدند، تا مراقبت لازم از من به عمل آید و مبادا جسمم خدشه دار شود،
و آیندگان بتوانند از مطالبم جهت روشن شدن راهشان بهره گیرند. من تنها در دست عده ای معدود بودم، پادشاهان مرا به شاهزادگان هدیه می دادند،تا راه و رسم کشور داری بیاموزند
و عاشقان به معشوقشان و بزرگان به مهتران، و عبرت ها بود که از تن کاغذین من به دیگران می آموختند، و به این امید آنها مرا جهت استفاده ی نسل آتی محفوظ می داشتند