سلام باباراستش بعضی وقتا میگم که تو باعث بیماری منی..
چرا گذاشتی دختر ازاد باشم! چرا گذاشتی حتی شب 10 بشه بگم با دوستم میرم بیرون بگی باشه..
نمیدونم ! شاید منو عاقل میدونستی..
زمانی که 17 سالم بود خالکوبی کردم یادته چی گفتی ! گفتی که میدونم بهترین تصمیم میگیری و گذشتی..
زمانی که میرم مهمونی و دوستام منو مشروب خور و سیگاری کردن چرا توجه نکردی که دهنم بو میده :)
زمانی که فکر کردم عاشق ام..بهم گفت که ترکم میکنه اگه باهاش رابطه نداشته باشم :) بابایی وابسته بودم..
قول داد که به پرده ام صدمه نمیزنه ولی زد !
منم رفتم پنجره مغازه شو شکوندم..
رفتم جلو خونش داد زدم که بفهمین این چه مردیه!
رفتم محل کار باباش..
فقط حس انتقامم ارضا بشه!
توعم از الف تا ز همه چیو فهمیدی..دوباره گفتی که نگران نباش!
الانم دارم با اختلال شخصیت مرزی ام کلنجار میرم ..ت. بهم بگو بابا ! تو گناهکاری یا اون بیشرف !