چرا نمیتونی شکرگزاری کنی؟چرا فقط به جنبه منفی اش فکر میکنی؟بچه ات و ببین سالمه. خودت میددنی چه زندگیا بخاطر نبودش از بین رفته. همسرت خودت. تو فقط خسته ای. من بخاطر همه زحماتی که واسه خانوادت کشیدی ازات تشکر میکنم. یه خسته نباشید جانانه هم بهت میگم خواهر.
ولی قرار بقیه جوونیت رو با منفی گیرایی و چشم بستن ر نعمات بگذرونی؟؟ انجام کارای خارق العاده رو بزار کنار. بشین ویژگی هایی که داری رو بنویس. ببین چه جیزی رو خوب بلدی. مثلا اشپزی. بعد بگو روزی ده دقیقه فقط ده دقیقه میرم یه غذای جدید سرچ میکنم. ببین علاقه ات چیه؟اونو کم کم بهتزش کن. مهارتت رو کم کم زیاد کن. همین خودش بهت اعتماد به نفس میده.
یکم ورزش کن. غذات رو یولش تر بخور. همین تغییرات کوچک و بی هزینه کلی تورو جلو میبره.کم کم راه حل میدا میکنی.
ببین من همیشه میگم ارزوها ادمو نجات میدن و دعا همه چیزو تغییر میده. شکرگزاری کن. خدا واسه شتیدن حرفای تو سرش شلوغ نیست. کمکت میکنه. راه رو نشونت میده.
من یبار عروسیم بهم خورد. بعد اون قضیه کلی رو خودم کار کردم کتاب خوندم مقاله خوندم دوره خریدم. تازه فهمیدم خدا چه لطفی بهم کرده. من ازاش رد برگردونده بود ولی هواسش بهم بود