سلام خوبی عزیزم
ببین من ۴ ۵ ماه نمیتونستم راه برم کاملا درکت میکنم
من خودم شبا گریه میکردم زار میزدم که خدایا میتونم دیگه اصلا راه برم یا نه
اینارو میگم ببینی ی چیز عادیه و خیلی خیلی زمان بره باید واقعا صبر داشته باشی
اول این که من ۳۰ روز و خورده ای حدودا توی گچ بودم
قبلش فقط سی تی اسکن دادم ک مشخص شد استخون میکرو مو برداشته
بعد ۳۰ روز که پای منو از گچ در اوردن من خوشحال و خندون ک اخجون دیگه میتونم راه برم و خوب شدم که تازه این شروع ماجرای من بود
تا ۳ روز بعد از در اوردن گچ پام اصلا حس نداشت ک بهم گفت برو فیزیو تراپی
فیزیو تراپی رو که شروع کردم دیگه پام درد میگرفت و بعد ۴ ۵ جلسه وضعیتم جوری شد که کلا دیگه پام تکون نمیخورد و فقط گریه میکردم
فیزیو رو قط کردم رفتم پیش دکتر ارتوپد که برام ام آر ای نوشت
پای چپم سمت راست ۶۰ درصد پارگی
سمت چپ ۲۰ درصد پارگی
استخون میکرو ترک برداشته بود ک کبودی استخون شدید داشتم
که کلا پام سیاه شده بود و تغییر رنگ داده بود
اون دکتر گفت ۱۰ جلسه فیزیو اگر بهبودی حاصل نشد عمل
منم خلاصه با گریه و حال بد دوباره برگشتم خونه و کلا افسردگی گرفتم ی مدت
فیزیو رو دوباره رفتم که بدتر شدم دیگه انگار پام داشت قط میشد و انقد حالم بد بود خانوادم تر...یاک گرفتن ک بزارن رو پای من که من فقط بتونم یکم بخوابم
ی هفته اینجوری سر شدن ب هوای بهتر شدن که بعد ی هفته پام سه برابر اندازه عادی شد و باد کرد و من فقط از درد عربده میزدم
دوباره وقت گرفتم رفتم پیش متخصص ارتوپد ک گفت فیزیو تراپی رو قط کنید تا التهابش بخوابه
بهمم ی مشت مسکن و قرص اینا داد و گفت اصلا پاتو تکون نده
دوباره دو هفته ب این روند طی شد منم دانشگاهم مهر شروع میشد درحالی که تا ببخشید دسشویی هم نمیتونستم راه برم و با واکر راه میرفتم و ببخشید ببخشید با گریه و ناله میرفتم سرویس بهداشتی با این که فرنگی هم بود من خون گریه میکردم از درد
دوباره دلم آروم نگرفت جواب ازمایشامو بردم پیش دکترای دیگه که اکثریت گفتن این پا ماهیچش از دست رفته و عمل میخواد دیگه اینجوری نمیشه
ک باز من اومدم خونه و فقط کارم شد گریه کردن
تا آخرین بار که فکر کنم خدا واقعا دوسم داشت
تو یکی از گروه های پزشکی ی آقایی رباط صلیبی پاره کرده بود اما برا من مچ بود
گفت من رفتم پیش شرافت وزیری عمل کردم
منم ک امیدی نداشتم گفتم تهش عمل میکنم بزار اینم برم دیگه برم حداقل بگه عمل تموم شه
زنگ زدم مطب ک منشیش گفت اولین وقتی ک داریم آبان ماهه
یعنی همین چند روز پیش ک آبان بود فرض کن دوماه باید وایمیستادم ک گریه کردم گفتم ۲۰ سالمه پام اصلا تکون نمیخوره و میگن عمل دختره بنده خدا
خدا خیرش بده دلش سوخت گفت بیا آخر شب آخرین نفر میفرستم تو
من ۹ شب رفتم مطب
رفتم تو پامو نگاه کرد گذاشت رو تخته شروع کرد حرکت دادن منم ک فقط گریه میکردم
بلند شد گفت چند نفر بهت گفتن عمل گفتم ۳ تا
گفت فیزیو چقد رفتی گفتم ۵ ۶ جلسه
گفت از فردا کاری که من میگم رو میکنی دیگه هم دکتر نمیری تا تایمی که میگم تموم شه
من گفتم لابد فیزیو مینویسه باز
که یهو گفت ماهیچه پات کلا تحلیل رفته اینجوری پیش بری هی ضعیف تر میشه
در کمال ناباوری گفت دیگه ن فیزیو میخوای ن به عمل فکر کن
مسکن داد گفت از امشب میخوری یکی دو روز وایمیستی و از سومین روز شروع میکنی تو خونه بدون عصا راه رفتن
حالا تو فکر کن من اصلا پام تکون نمیخورد دسشویی با عصا و واکر میرفتم
گفتم نمیتونم درد دارم یهو خیلی جدی گفت از درد مردی هم راه برو تو خونه
من حقیقتا یکم حالم بد شد گفتم طرف اندازه گاوم نمیفهمه
ک بعدش گفت بعد ی هفته کفش طبی ساقدار میگیری میری بیرون آروم آروم ی ساعت ی ساعت راه میری
پله هم اصلا نباید بری
من دیگه ببخشید گفتم طرف شرو ور میگه اومدم بیرون گفتم میرم ی دکتر دیگه
که ی خانمی اونجا بود نکروز داشت این عملش کرده بود خیلی راضی بود
منم دیگه اومدم خونه گفتم ی هفته اینجوری پیش میرم بعدش عمل میکنم فوقش از این بدتر که نمیشه
مسکنی ک بهم داد ولدتاک ۱۰۰ بود
ک از همین الان بهت بگم بی نهایتتتتت معده درد میاره من طی یک ماهی که خوردم کلا کارم بالا آوردن بود مخصوصا ک پانیک و معده درد عصبی داشتم روزگارم سیاه بود رسما
از شب دوم ک شروع کردم ب خوردن روزی ۲ تا هر ۱۲ ساعت
دردم هی کمتر شد خیلی قوی بود ک دیگه پاشدم شروع کردم با واکر راه رفتن تو خونه ک بینش فقط گریه میکردم از درد
ی هفته ای اینجوری گذشت ک من دیگه واکر رو گذاشتم کنار و وزنم انداختم رو پای سالمم و با کمک دیوار آروم آروم باز تو خونه در حد ی دور میچرخیدم
بعد این مدت تنها چیزی که اتفاق افتاد درد شبای من بود یعنی من بعد چند ماه تونستم ی شب راحت بخوابم
ولی ورم پام همچنان بیشتر میشد کمپرس سرد و گرمم گفت لازم نیست بزاری هر دو روز ی بار ی دیقه آب ولرم بگیر روش
من دیگه از هفته سوم ب زور دوستم باکفش طبی ک رویشو در آورده بودم ب پام فشار نیاد برای اولین بار رفتم بیرون
ک کلا تا سرکوچه بیشتر نتونستم برم و همونو باز برگشتم ک ی ساعتو نیم طول کشید خود این