ببین ما دیشب با چندتا از دوستام بیرون بودیم ی فروشگاه لباس جدید دیدیم رفتیم بعد فروشگاهه بزرگ بود همه پخش شده بودیم داشتیم لباسارو نگا میکردیم بعد دیدم ی پسره دیدی بعضی وقتا میخوای ی کاریو کنی دو دلی ک انجامش بدی ن اونجوری بود انگار خجالت میکشید بعد دیدم اومد جلو گف از این مدل چند رنگ و شکلای دیگم داریم تو انباره بیارم ببینیدو اینا خلاصه چهار پنج بار رفت انبار بعد من اینجا حس حبیب لیسانسهارو گرفتم😂 بعد موقع حساب کردنم هممون باهم حرف زدیم و یکم خندیدیم بعد اینجا یکم خیلی کم ازش خوشم اومد
دیگ امشب رفتیم با بچها بیرون چون ادرسشو چشمی بلد بودم گفتیم فردا بریم ک اونام خرید کنن
الا نمیدونم برم نرم
چون فقط یک ماه شیرازم نهایتا یکی دوبار دیگم ببینمش اصلا حرف بزنم باش یا ن یا اصلا بگیم رابطه ای شکل بگیره بعد یک ماه مجازی میشه و نمیدونمم دقیقا کی برگردم شیراز شاید مجازی شد کات شه و حال خودم خراب شه..