من یکم از لحاظ روحی بهم ریخته ام احساس میکنم الان وقت بچه دار شدنم نبود چون اصلا حوصلشو ندارم البته وقتهایی ک دوتایی تنهاییم بیش از اندازه قربون صدقش میرم اونم یاد گرفته دم ب دقیقه میاد بوسم میکنه سعی میکنم خودمو خوب کنم صبرمو ببرم بالا اونروز چون دوبار پشت سرهم سر موضوعات مختلف گریه کرد اعصابم خورد شد خودمو زدم
بخدا شبا موقع خواب عذاب وجدان میگیرم میگم حتما مادر خوبی نیستم...
البته شوهرمم مقصره اصلا اعصاب نداره یکم ک گریه میکنه داد و بیداد میکنه گریش شدیدتر میشه البته پسرمنم خیلی لوسه یه نمونه بگم مثلا امروز سر سفره بلند شدم اب بیارم به شوهرم گفتم لقمه بده بهش شوهرم درست کرد خواست بهش بده زد زیر گریه بدو بدو اومد دنبالم چیشده چیشده؟ هیچی بابا بمن لقمه داد سر اینجور چیزا.. اوقاتمون تلخ میشه
یا مثلا چند روز پیش اتاق بودم گفت اب بده گفتم برو بابا بده رفت گفت بابا اب میدی شوهرم گفته بله بدو بدو اومده اتاق با گریه مامان بابا گفت بله 🤦♀️🤦♀️🤦♀️