دیگه اصلا پس فکر نکن
میدونی من اول زندگیم خیلی مشکل داشتیم شوهرم بسیار وابستست و تحت تاثیر و مدیریت اصلا نداشت... دو بار قهر طولانی اعصاب خوردی بسیار هم عصبی هست زود آمپر میچسبونه
یکبار تو زندگی تصمیم گرفتم خودم باشم مقابله به مثل نکنم محبت کنم بخشنده باشم نه اینکه خودم رو زیر پا له کنم اما خودم دو دست خوش رفتار اون نکنم مثلا خسیسه منم مثل خودش مثلا تو خانواده من سخته منم تو خانواده اون سخته باشه مثلا اون سنگه منم سنگ باشم اون بی تفاوت منم بی تفاوت باشم
نمیگم الان عاشقشم نه اما خودم رو تغیر دادم هر کس هر رفتاری کرد که آزارم داد و بدم اومد فقط ازش درس گرفتم که این رفتار رو نداشته باشم ولو برای خودش اگر کسی کم محلم کرد احترامی سرم نذاشت کفتم خدا حرمتمرو حفظ کنه بنده حقیر که فایده ای نداره اگر کسی برام کادو نگرفت گفتم خدا تنم رو سلامت نگه داره بجا دوا درمون خرج کادو برای خودم کنم ومن اما اگر دوست داشتم و نسبتش ملزم میکرد براش گرفتم هر گز هرگز هرگز بده و بستون راه ننداختم خودم پوندم بی کم و کاست و کاری به کار کسی دیگه نداشتم... خودم شدم دقیقا خودم با صفات خودم با دیدگاه خودم با مناعت طبع خودم و به طور معنی داری زندگیم بهتر شد عزیز دلم نه اینکه الان بهشته اما خب خیلی خیلی خیلی بهتره