طلاق با وجود بچه

چون خودمون باید فدای همه چیز و همه کس بکنیم متاسفانه تهشم هیچی

اسی این خانوم راست میگه دیگه هیچی خوش‌حالت نمیکنه همیشه گوشه قلبت ی زخم عمیق داری ک هیچ جوره درست نمیشه یکم بیشتر فکر کن لطفا

هیچ راهی نیست ؟

یه سری چیزا هیچ راهی نداره هیییییچی مثل آدمی که معتاده و خودشم نمیخواد درمان شه ولی مثلا یه سری چیز ها راه چاره داره ...مدارا کردن داره .... قلق داره .... هیچ آدمی بدون قلق نیست ..‌‌

ببین زندگی بعد طلاق خیییییییلی سخته تو یه تاپیک بودم ایکاش داشتم برات میفرستادم اکثر خانم ها از طلاقشون پشیمون بودن اکثرشون 

لطفا لطفا لطفا بیشتر فکر کن 

فکر کن جدا شدی فقط یه همخونه داری کاری به کار هم ندارید به خاطر بچت 

چون قطعا بعد جدایی هم شرایط خوبی برا اذدواج ندارن اکثرا پس لااقل بچه آواره نمیشع 

هر هفته برو بهش سربزنم. حیفه بچت از امکانات محروم بشه بعد یکی دیگه بخوره وخوش بگذرونه 

چه حرفیه خودم اضافیم نگو تو رو خدا 😒من شرایط درک میکنم مجبوری 

دلیل اصلی جدایی با وجود ثروت؟!

چرا؟ 🤕

حرفت حق بود و دردناک ک بچه از مادر یتیمه نه مادر

تایه بچه نشده دوسه تاسریعا خودتو نجات بده پسر بچه هم هیچیش نمیشه نترس زود بزرگ میشه،بعضیا میخان بهت عذاب وجدان بدن نترس بچه پیش مادری که صبح تاشب سر کاره بیشتر اذیت میشه،یه کم بزرگتر بشه خودش میاد بهت سر میزنه عذاب وجدان نداشته باش

مامان منم همیشه اینو میگه

خب میگم سر کار بری دیگه.

چی بگم خودت بهتر میدونی چی به صلاحته.

منم میگفتم تا سی سالگی حتما تکلیفمو روشن میکنم.

اللن سی سالمه مجبور شدم دوباره عقب بندازم .

شاید اگه منم کار داشتم زیاد طولش نمیدادم

نمیتونی طلاق نگیری و سرکار بری

حالا نمیشه طلاق نگیری و سرکار هم بری؟ چه منافاتی دارن با هم؟

اصلا چند ساله ازدواج کردی؟ خودت چند سالته ؟ شوهرت چند سالشه،ک مشکل اصلیتون چیه؟

پس درنگ نکن

بده بچه رو

من پسرم اصلا پدرشو ندیده

بازم هم وکیل هم‌مشاور میگن بچه رو بده به پدر

به ده ها دلیل

یکی اینکه پسرم تو رفاه مالیه همسرم وضعش خیلی خوبه

دوم پدر و مادرشوهرم بازنشسته شدن اما جوونن و اونا هم بی نهایت درآمد بالایی دارن علاوه بر خونه و ماشین خارجی توی تهران

اما من دلم نمیاد

با وجود بچه کار کردن هم سخته

یه چیزی بگم

پسر بزرگ میشه اگر پیش پدر باشه برمیگرده دنبال مادرش

اما اگر پیش تو بمونه و سختی بکشه و رفاه پدرشو ببینه مدام سرزنشت میکنه که چرا جداشدی و تهشم برمیگرده پیش پدرش