خونه پدر شوهر که جایی برای رفتن ندارمخونه پدر خودم هم بعد چند هفته از سر ناچاری و دلتنگی بچه میرم .
من و که می بینند با هم دعوا می کنند فحش میدن. اعصاب خورد کنی می کنند که برم
امروز که رفتم ناهار عمدا کم پختن .شام هم اونقدر لفت دادن .و داد و هوار که پاشدم اومدم
یه بار شوهرم اونجا چای نخورده حالا سام بماند .میرم اونجا می بینم لیوان ها کثیف .سینی رنگ زرد حال بهم زن .بالشت و پشتی کثیف افتضاح .نمی دونن از صلح تا شب چی کار می کنند .به جای دعوا اونا رو تمیز کنید
هیچ وقت هم میوه ندارن .نه اینکه پول نداشته باشند نه .نمی خرند .دایم در حال بحث با همه ن
امروز بدون خداحافظی اومدم گفتم اگه باز اومدم لعنت به من .دخترم هم گریه که می خوان بمونم ...