تقریبا هفت ماه پیش یه روز که بشدت حوصلم داشت سر میرفت و دنبال یه سرگرمی بودم
یه پسر از روبیکا دیدم پیام داده اول اومدم بلاک کنم آخه همیشه همین کارو میکردم اما اون روز از سر سرگرم شدن جوابشو دادم
خودشو معرفی کرد بعدم من خودمو معرفی کردم فهمیدم همشهری هستیم
عکسمو که دید کلی تعریف کرد و گفت همونی هستی که میخوام و کلی حرفای این مدلی
اولین پسری بود که باهاش آشنا شده بودم
یه هفته اول مرتب پیام میداد و کلی حرفای عاشقانه میزد کم کم دیدم دارم بهش دل میبندم ،یک ماه شده بود و من عاشقش شده بودم و شده بود تنها دلخوشیم
اعلام حضور کنید بقیش هم بذارم از قبل تایپ کردم!