۲۸سالشه، شاغله و شیفتاش یک روز در میونه
قبلا روزایی که خونه بود کمک میکرد اما الان به شدت به خودش مغرور شده و دست به سیاه و سفید نمیزنه😐
معمولا ساعت ۱۱ ۱۲ بیدار میشه صبحانه میخوره و ظرفاشو میذاره برای ما، موقع حاضر شدنم اتاقشو به گند میکشه و همونجوری ول میکنه و میره
ساعت هشت نه شبم با نامزدش برای شام میان و اگه غذای متوسط بذاریم که شری به پا میکنه که نگووو
مثلا یه بار کنار غذا سالاد درست نکردیم کم مونده بود من و مامانم رو پاره و میگفت شماها میخواین زندگی من رو خراب کنید، کلا ما رو به چشم خدمتکارش میبینه و بعد شامم میوه و چاییش رو میخوره و با نامزدش میرن اتاقش
من و مامانم میمونیم و کوهی از ظرف🤦🤦🤦