اون ۲۷ سالشه و نه شهرمون کوچیکه تو مازندران این چیزا که هست تو فامیل و اطرافیانمون ولی من فقط چون نمیشناسمش ماشین برا معضل شده.چون خیلی تو حرف و اینا مودبه کلا حس خوب ازش میگیرم ولی با این کارش موافق نیستم
خب خوبه...چرا از این خوشت اومده...
و اینکه اگه باید اعتماد کنی که باهاش بری بیرون چرا قبل از ایجاد این اعتماد درخواست بیرون رفتنش رو قبول کردی؟؟؟؟؟؟
این خیلی مهمه
اخه تو حست خوب نیست بعد درخواستش واسه بیرون رفتن رو پذیرفتی؟؟؟
بعد هیچی ام ازش نمی دونی
حق داری استرس داشته باشی اعتماد نکنی
جلو.
جای شلوغ بگو ببرتت که احساس امنیت کنی نه یه جای دنج و خلوت
ببین طنین جان...
اون اعتمادی که ارومت میکنه و حس خوب برای بیرون رفتن با این اقا رو بهت میده رو هنوز پیدا نکردی...
بنظرم به یه بهانه ای قرار رو کنسل کن...
چون با این روحیه مطمئناااااا مطمئناااااا مطمئناااااا تاکید میکنم مطمئناااااا جوری جریان جلو میره که تو ضرر میکنی...
از من به تو نصیحت تا اعتماد خیییییلی زیاد که تو رو اروم کنه برای اینکه نترسی ازش برای بیرون رفتن بهش پیدا نکردی...
اصلا و ابدا باهاش بیرون نرو
خب ببین من چندین مورد و واسه اینکه با بیرون رفتن مشکل داشتم پروندم خواستم ایندفعه متفاوت عمل کنم و بدبین نباشم ولی انگار هنوز زوده و به قول شما نباید قبول میکردم ولی تو چت و تلفن و اینا مگ چقد میتونم بشناسمش ممکنه یه ورژن خیلی خوبی و از خودش نشون بده.
مشکلم دقیقا همینه عزیز دلم که چجوری ب اون اعتماد برسم وقتی حرف خودمونو نمیزنه من خودم باید چی بگم؟بهش گفتم ک زوده و من استرس میگیرم اینطوری فقط گفته نه نترس من ک ولگرد نیستم😑بهم برخورد اخه این شد جواب
معاشرت ساده اولشه...
ادم فکر میکنه باید با همونی که اشنا شد ازدواج کنه...
ولی ازدواج با اینجور ادم ها حکایت زندگی مشترک من میشه...
دلم نمیخواد کسی تکرار من باشه...دوست ندارم دخترای شبیه به من یا بهتر بگم دخترای بیگناه شبیه من بشن😭
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
