بله. یه با مادرشوهرم میخاست بادخترا عروساش بره عروسی بچه منم هی میگفت مامان بریم عروسی. زنگ زدم گفتم میشه ما هم ببرید. همشون مخالفت کردن وکلی داد بیدادکه اینانیاند. ازکارخدایدفعه صاحب عروسی اومددقیقه 90مارادعوت کردواصرارکه بیایدحتما. شوهرم هم مارابرد.
دیگران بد من گفتن ومن سکوت کردم ولی بدجور ضربه خوردن دست بالای دست زیاد بسپار به خدا
یعنی نرم خونشون طوری نیس؟ یه خداخاهرشوهرم همچین روبرمیگردونه ازم وخودش رامیزنه به حالت تهوع. که یدفعه زانوهام بی حرص میشن دیروزدیگه یدفعه گریه ام گرفت ازاین رفتارش رفتم ازخونه بیرون.