2777
2789
عنوان

اختلاف خانوادگی

| مشاهده متن کامل بحث + 741 بازدید | 45 پست

دقیقا تو شرایط مشابه تو بودم همیشه یعنی همش میگفتن تو بزرگتری عاقلی بخاطر ما مثلا پدرشوهرم فوت کرد زنداداشم تماس گرفت فقط و بعد یه ماه اومد شوهرم رو دید دیرتر از فامیلای خیلی دور حتی

 بعد بینیش رو عمل کرده بود مادرم میگفت زنگ بزن الان مرخص شده منم نزدم مامانم از هر ترفندی استفاده میکرد من زنگ بزنم گفتم مامان دیگه نه ولشون کن بچته عزیزه برای منم عزیزه اما شخصیتم رو دیگه پایین نمیارم داداشم به مادرم گلگی کرده بود ابجی مثل قبلا نیست و..  منم به داداشم گفتم عزیزم به خودم بگو چرا برای مامان دغدغه درست میکنی تا حالا هم کوتاه اومدم بخاطر پدرم بوده بعد فوت بابا دیگه مهم نیست احترام گذاشتید احترام میبینید تولد بچم رو تبریک گفتین تبریک میشنوین اومدین میام و تموم راحت شدم بخدا

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

دقیقا تو شرایط مشابه تو بودم همیشه یعنی همش میگفتن تو بزرگتری عاقلی بخاطر ما مثلا پدرشوهرم فوت کرد ز ...

آره دقیقا میفهمم چی میگی. من تصمیم رو گرفتم ولی وقتی چشمای مامانمو میبینم کلا شل میشم میگم به جهنم من هرچی شدم. از اینطرفم شوهرم انتظار داره با خواهرای اونم مثل برادرم رفتار کنم. اونام آخه منو آدم حساب نمیکنن. میدونی دستم نمک نداره. به هرکی خوبی کردم شده این

اگر یبار کوتاه بیایین باید همیشه جلوشون سر خم کنین چون مادر شما نقطه ضعف شما رو میدونه که همون دوست داشتن مادرتونه 

وظیفه ایشونه که برای تبریک عید بیاد منزل شما بهمراه خانمش 

دقیقا تو شرایط مشابه تو بودم همیشه یعنی همش میگفتن تو بزرگتری عاقلی بخاطر ما مثلا پدرشوهرم فوت کرد ز ...

ببین ما تو ماشینشون بودیم مردا و من  پیاده شدیم پسرم از نیمه راه دوید گفت میخوام برم پیش پسردایی گفتم برو ماشین دایی نیام الان یهو زنش گفت زندایی ناسلامتی ماشین منه🙄🙄اولا من نمیدونستم ماشین بنام کیه منظوری هم نداشتم اما خیلی حساسه من خودم بچه خواهر شوهرام میگن بابا بریم خونه دایی من باید نارحت شم یا زنش بگه...  نمی دونم اما قشنگ الان فهمیدن خبری نیست توهین کنن که میبوسمشون میذارم کنار دیگه حوصله مدارا ندارم

ببین ما تو ماشینشون بودیم مردا و من  پیاده شدیم پسرم از نیمه راه دوید گفت میخوام برم پیش پسردای ...

چه جالب پس به غیر این موجود که زن برادر من آدمای مشابه اونم هست. نمیدونی که چی میکشم مثلا من و داداشتم عادت داشتیم راجع به مسائل روز باهم بحث و صحبت کنیم. یه روز که تازه شروع میکردیم صحبت کنیم یهو زنش زیر لب گفت خدا به دادت برسه شروع کرد.برادرم دیگه چیزی نگفت منم ساکت شدم. گفتم ماما شنیدی گفت آره ولش کن بیخیال به دل نگیر

دقیقا این حرف رو هم برادرم به من گفت. گفت تو تو خونه من دعوا میندازی. مثلا وقتی راجع به ماشین حرف می ...

ببین من خودم با برادرم تفاوت سنی زیر دو سال داریم،من کوچیکترم، مجرد بودم اون متاهل، مدام پول قرض می‌گرفت ،ماشینمو می‌برد یه بنزین نمیزد، همیشه هم میگفت تو مجردی با زن من ارتباط نگیر نمیخوام مثل تو بشه

حالا من فقط سرکار میرفتم و خونه بودم، بعد ها هم ازدواج کردم از سر دلسوزی گفتم ما پول نقد داریم بیا خونتو بزرگ کن، خریدی جابجا شدی خونه خودتو بفروش پولمونو بده، جلو شوهرم گفت اگر تو بزاری زن من زندگی میکنه، ناراحت نیست خونمون کوچیک، مهم دل خوشه و... 

از اون موقع دیگه اصلا کاری ندارم، سالی یکبار شاید خونش برم، زنگ هم که نهایت دوبار در سال اگر کاری باشه وگرنه اونم بیخیال شدم، اینا زن میگیرن انگار ما دشمنشون میشیم

آره دقیقا میفهمم چی میگی. من تصمیم رو گرفتم ولی وقتی چشمای مامانمو میبینم کلا شل میشم میگم به جهنم م ...

میدونم چی میگی منم فقط بخاطر مامان و بابام بوده یعنی اونقدر تو اسفند گفت بهشون زنگ بزن تولد بچست گفتم مامان من سه ساله تبریک نشنیدم واسه بچه هام بابا خب شوهر من نمیگه تو چرا همش  گفت بخاطر من تو بزرگی کن زنگ نزدم بعد مدرسه ها هست میگه شاگرد اول شده میخوای یه چیز کوچولو بخرم بگن عمه خریده 🙄🙄🥺گفتم اصلا یه بارم داییش برای بچه من بخره خلاصه البته من مامانم بیشتر دختر دوسته اما مثلا میخواد با این کارا روابط حفظ شه و خواهر برادری سرجاش باشه 

میدونم چی میگی منم فقط بخاطر مامان و بابام بوده یعنی اونقدر تو اسفند گفت بهشون زنگ بزن تولد بچست گفت ...

آره مادر منم همینطوره. رفته به پسرش گفته زنگ بزن رفع کدورت کن اونم گفته اون زنگ بزنه یه نیومده ببینه ما اومدیم

ببین من خودم با برادرم تفاوت سنی زیر دو سال داریم،من کوچیکترم، مجرد بودم اون متاهل، مدام پول قرض می‌ ...

اره متاسفانه من هم برای داداشم همه کار کردم همه کار بخدا حتی رضایت بابامم من گرفتم برای ازدواجش ولی خانومش قهر میکنه واسه هر چی بخدا چیزای کوچیک مثلا مهمون داشتیم بچه زیاد بود گفتم بچه ها از این خوش تیپ خان یادبگیرین ببینید عشق عمه چه خوب غذاش، رو میخوره حرف نمیزنه شما هم بشینید قهر کرده بچه من رو مسخره کرده خواهرت ...  البته با کل فامیلای خودشم قهره حتی با باباش

 داداشم رو میبینیم خوبیم و برای مسایل مادرم حرف میزنیم غیر از اون هیچی قبلا خیلی صمیمی بودیم

آره مادر منم همینطوره. رفته به پسرش گفته زنگ بزن رفع کدورت کن اونم گفته اون زنگ بزنه یه نیومده ببینه ...

البته یه چیزی بگم من همسرم خیلی داناست همیشه میگه نه گله کن نه لطف بیجا بیخیال شو خودش درست میشه و واقعا هم شده که حتی کسی پشت سرمون بد گفته قهر کرده دوباره خودش اومده  خونمون چون ما محل نذاشتیم کش بدیم 

اره متاسفانه من هم برای داداشم همه کار کردم همه کار بخدا حتی رضایت بابامم من گرفتم برای ازدواجش ولی ...

نه زن داداشه من میگه فقط خانواده من رو ببین. همش میگه خواهرای خودش مهمن. یه برادر داره سال به سال خبری ازش نمیگیره اما اون همیشه مهمتر از منه. 

البته یه چیزی بگم من همسرم خیلی داناست همیشه میگه نه گله کن نه لطف بیجا بیخیال شو خودش درست میشه و و ...

راستش من محبت به خانوادم رو اصلا لطف بیجا نمیدیدم. میگفتم دیگه بعد خدا اونارو دارم. تو مجردی ما خیلی باهم خوب بودیم. ولی وقتی زن گرفت خیلی عوض شد

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز