دیشب دوست دوران دانشگام زنگ زده که میخوام چند روز بیام خونتون
از تهران قراره بیاد مثلا بگرده حالا خودش هیچی دوتا از دخترخاله هاشم داره میاره بااینکه میشناسمشون ولی بازم خجالت نمیکشه با خودش دونفرم میاره
منم این ماه یه عالمه کار دارم
نمیتونمم عقب بندازمشون
اصلا از مهمون بازی خوشم نمیاد از قصد این چندسال نرفتم تا نیاد خونمون
الان غم دنیا منو گرفته