من هیچوقت نمیتونم از مشکلاتی که درونم حس میکنم حرف بزنم فقط میفهمم یه چیزی داره از درون منو اذیت میکنه و هر لحظه بیشتر منو غرق خودش میکنه. من از درونم از جایی که نه درک میشه و نه دیده میشه دارم با یه هیولا میجنگم و از بیرون لبخند میزنم و مثل یه آدم نرمال رفتار میکنم. خستم، از جنگیدن با هیولای درونم عمیقا خستم. حتی یه خواب ابدی هم نمیتونه خستگی رو از روحم بیرون بکشه.
ربطئی به بیجنبه بودن نداره چیز خوب نگی سایت تعلیق میکنه
اون خودم مطلع هستنم ولی بنظرم جک هیچ وقت بنویسی قشنگ نیست باید از زبون و شخص که بهش آب لعاب میده شنید اینجوری جک قشنگ. تو این به من بگو اون چیه که هیچ کسی نمیبینش ولی در پایان واس همه اتفاق میوفته