مامانم صبح زود رفته دکتر
مثلا خونه رو سپرده به من
داداشم بیدار شده از خواب حوصله ندارم پاشم برای بچه صبحونه آماده کنم
مامانم صبحا بهش میگه برو صورتت بشور ,برات صبحونه آماده کنم
حتی حوصلم نمیشه پاشم غذایی که مامانم درست کرده نگاش کنم بیینم اصلا سوخته یا نه
بخاطر همین تنبلی هم که شده عمرا بتونم ازدواج کنم
خداوکیلی همسن های من بچه هم دارن 😐