2733
2739

سلام وقت بخیر لطفاً قضاوت نکنید واقعا فقط کمک می‌خوام شاید منم قضاوت کردم وضعم شده این ۳۱ سالم ۱۶ سال ازدواج کردم همسرم آدم خوبیه فقط نمیشه به عنوان تکیه گاه نگاهش کرد همش من یچباید کارا رو رفع وروجوع کنم این مدت زندگی ابراز محبت بلد نیست کلا از رابطه بدم میاد و تظاهر دوماه اخیر ما مشکلی برامون پیش آمد که تنها از عهده من بر نمیامد و خیلی این در آوند زدم تا رسیدم با یکی از بستگان همسرم که کلا آدمی بود هروقت کمک لازم داشتیم یا هر کس لازم داشت بنده خدا بود ایشونم متاهل اصلا بخدا من اهل حتی فکر کردن به این حاشیه ها نبودم تموم اون مدت سخت هیچکس نبود ولی ایشون بود من فاصله رو حفظ میکردم چه گفتار چه رفتار متوجه تغییر رفتار ها شدم ولی چون اخلاقش صمیمی کلا و فامیل نزدیک همسرم گذاشتم پای اون ولی خب الان یچیزایی گفته که دیگه نمیشه حاشا کرد و منم خدا لعنتت کنه فکرم می‌ره سمتش می‌دونم بخاطر حضور پرنگ و تکیه گاه بودن این مدتش خودم دارم حتی از فکرش دیوانه میشم عذاب میکشم واقعا نمی‌خوام خدای نکرده دچار مشکل بعد بشم ولی موندم چکنم اصلا جوونی نکردم همیشه مقید بودم به تعهد عین بچه شدم حالم از خودم خراب کسی می‌دونه من چه خاکی سرم بریزم و چطور ذهنم دور بشه و چطور ایشون رو دور کنم آدم نفر سوم برام نفرت انگیز بود همیشه چی شد واقعا موندم 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
دقیقا همین کار رو کردم ولی مدام پیام میدن یا به بهانه های مختلف زنگ میزنن گاهی همه چیز بشکل مزخرفی ا ...

بلاک کن به همین راحتی، این دیگه فکر کردن نداره 

خون ریزی حنجره، در اثر فریاد هایی از جنس سکوت! 

عزیزم ماهی رو هر موقع از آب بگیری تازس 

از همین الان همت کن و خودت رو محکم بگیر که خودت میتونی رو پای خودت بایستی و از پس هر مشکلی پس بیای 

اینقدر خانم های سرپرست خانواده هست کف این شهر که حتی شده با کارگری زندگی رو سر و سامون میدن 

من بهت پیشنهاد میدم حتما کلاس های انگیزشی و اعتماد بنفس رو شرکت کن خیلی بهت کمک میکنه

2738

شما سالها اون حس نیاز به دیده شدن و خواسته شدن درونت رو نادیده گرفتی بعد حالا به یه ذره توجه اون احساسات به قلیان و جوشش افتادن اولش یکم استرس میگیری یکم نقاط مثبت طرف میاد تو ذهنت ولی سعی کن این ارتباط رو کم کنی و این حرف های نگفته و احساسات سرکوب شده رو از همسرت تقاضا کنی شما جای خودت و همسرت رو عوض کردی عملا به شوهرت نشون دادی از پس خیلی چیزا برنمیاد و اونم دیگه تلاشی برای مرد بودن و تکیه گاه بودن نکرده 

کاش پشت این باغ تبر خورده درختی باشد کاش در این خانه سرما زده رختی باشد 

عزیزجان ازش دوری کن.راههای ارتباطیت روکلا قطع کن تمام پیاماش پاک کن .مدام ذکر بگو وخودت رومشغول کاری کن.

به مردا محبت نکنید هار میشن احترامشون نزارین فکر میکنن کی هستن...کاربری اولم سال galiver96.....کاربری دومم بانو درستکار ..دوتا کاربری تعلیق شده من نتیجه زدن حرف حقه ،،،حرف حق بزنی تعلیق میشی !!!!قوانین این روزها...
عزیزم ماهی رو هر موقع از آب بگیری تازس  از همین الان همت کن و خودت رو محکم بگیر که خودت میتونی ...

میدونید گاهی اصلا فکر نمیکنی همچین مسایل یک زمان برا آدم پیش بیاد ولی چشم وا میکنید میبینی نفهمیدی چی شد الانم مسله حادی نشده یا خدارو شکر پیش نیومده ولی من مجردی هم آدم با این واون بودن نبودم چه برسه به الان بیشتر برام تلنگر بود نمی‌دونم چطور همسرم رو از فاز بچه گانه خودش خارج کنم کل زندگی بامن ایشون فقط کار می‌کنه اصلا نمیشه به عنوان مرد روش حساب کرد

شما سالها اون حس نیاز به دیده شدن و خواسته شدن درونت رو نادیده گرفتی بعد حالا به یه ذره توجه اون احس ...

دقیقا کامل ترین توضیح رو گفتین بخدا نه اعتماد بنفس بدی دارم نه درآمد ومشکل ولی تبدیل به مرد خونه شده بودم 

عزیزم هرچی باید بدونی خودت میدونی... ولی این که در عمل چجوری احساساتت رو کنترل کنی، منم نمی‌دونم چی بگم. فقط به ذهنم میرسه که بگم یه مدت صبر کنی درست میشه. یعنی فکر نکن اگه الان قطع ارتباط برات سخته همینجور سخت میمونه، فقط اولش سخته، بعد از یه مدت فراموش میشه. پس ازش دوری کن.

عزیزم هرچی باید بدونی خودت میدونی... ولی این که در عمل چجوری احساساتت رو کنترل کنی، منم نمی‌دونم چی ...

بخدا اصلا ارتباط علنی وجود نداره حتی اجازه حرف نامربوط یا ابراز چیزی رو ندادم الان مشکل با خودم چرا عین بچه ها با خودم سر جنگ دارم من که همیشه فکر میکردم محال خطا کنم حتی در ذهن

دقیقا کامل ترین توضیح رو گفتین بخدا نه اعتماد بنفس بدی دارم نه درآمد ومشکل ولی تبدیل به مرد خونه شده ...

میدونم عزیزم گاهی ما تو شرایطی قرار می‌گیریم که بدونیم ماهم انسانیم و ممکنه خطا کنیم و هیچ فرقی با بقیه نداریم این تلنگرها لازمه زندگی ماست

الان هم شما باید سعی کنی یه سری از مسئولیت ها رو به همسرت واگذار کنی اولش خیلی سخته ممکنه نپذیره ممکنه درست انجام نده ولی شما باید به جایگاهت به عنوان زن خونه برگردی تا بار مشکلاتت کمتر بشه و از لحاظ روحی تو شرایط بهتری قرار بگیری

کاش پشت این باغ تبر خورده درختی باشد کاش در این خانه سرما زده رختی باشد 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687