روزی از روزها ،شبی از شب ها ،خواهم افتاد و خواهم مرد ،اما می خواهم هر چه بیشتر بروم .تا هرچه دورتر بیفتم ،تا هرچه دیرتر بیفتم ،هرچه دیرتر و دورتر بمیرم .نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه ،پیش از آن که می توانسته ام بروم و بمانم ،افتاده باشم و جان داده باشم ،همین .
خرداد ۱۴۰۳ : میشه لطفا برای پدربزرگم دعا کنید؟ دیابت زده به چشمش بیناییش فوقالعاده ضعیف شده. هر چند ماه میبریمش شیراز پیش دکتر فروردین به چشماش شوک الکتریکی میدن / دی ۱۴۰۳ : پدربزرگم فوت کرد. دیگه الان چشماش خوبِ خوب شده / بیاید برای رفتههامون فاتحه بفرستیم؛ اونایی که از زندگیمون رفتن ولی از قلب و خاطرمون نه. سفرشون به سلامت.
😊کاربرقدیمی هستم به حساب قبلی وارد نشد😊لطفا برای سر و سامان گرفتن کارام صلوات میفرستید، دعایم میکنید لطفا، منم دعاگو هستم؛ انشالله همه به آرزوهاشون برسند🌹💐كيبرد كوشيم عربي هست فقط، حروف رو ندارم براي همين غلط ميشه كلمات