من هرررچی هم میخواستم شب امتحانی نباشم، بازم بودم.
حتی برا آزمون علوم پایه، فقططط سه روز خوندم.
چون همیشه داشتم میمردم از خستگی. تا ساعت سه کلاس بعدشم تو تهران با مترو اتوبوس و بی ار تی....۶ میرسیدم خونه....
ولی اول استاجری بچه دار شدم و نقطه عطف زندگی م بود.
چون بچه داری خییییییلی سخته خییییییلی. هم جسمی هم روحی قشششنگ ورزیده میشی. به خاطر همین دیگه اون دختر لوس سابق نبودم. قشنگ از اول برنامه ریزی میکردم هر بخش رو میخوندم. از فرصت های کمم استفاده میکنم....البته این وسط یهو بچه مریض میشه یا مشکلی پیش میاد، گاهی نمیشه....
ولی به هرحال باید کمی بیشتر به خودت فشار بیاری.
پزشکی یعنی تلاش تلاش تلاش تااااااا آخر عمر