بچه های پزشکی

حقیقتا بخوام بگم نه نمیشه شب امتحانی بود مخصوصا درسی مثل اناتومی 

ولی خب باید خودتو عادت بدی به زیاد خوندن وقتی میای بیمارستان تازه میفهمی باید خیلی بیشتر میخوندی چون به شدت فرق هست بین کسی که خونده و نخونده 

یه توصیه دیگه علوم پایه سعی کن پاس کنی اگه معدل برات مهم‌ نیست ولی فیزیوپات به بعد خوب بخون که سواد خوب داشته باشی 

ترم یکی ک ترسیدی وگرنه میای بالا میبینی اینا همش حرفه

پول ندارن هیچکدوم اونطوری ک میگفتن قبل کنکور

نه دندون نه پزشکی

بعدشم داداشم پزشکه و کلا همه چیو از نزدیک دیدم و با هم بودیم

سختی ما یجور مال شما یجور ولی فک نکن آسونتر چون نیست

پول هم که واضحا اشباع شده دندون و هر خر از خارج اومده ای داره کامپوزیت میچسوبونه  ولی اگه وجدان داشته باشی و آدم باشی اینقد هزینه ی مواد و تجهیزات و ... بالاست ک مطب بصرفه نیست و جای خوبم ک اشباعه مجوز نمیدن و کلینیک هم ک یا وجدانت باید بیخیال شی و چشم رو کنترل عفونت و ... ببندی یا اونم صرفه اقتصادی نداره

نمیدونم اولویت اول من پول نبود و نیست

شاید برا شما باشه

ولی درکل مریض دیدن تو بیمارستان خیلی جذاب تر از دائم تو دهن مردم بودنه.

بعد اینکه ترم یک همممه حس میکنن اشتباه کردن . من خودم تا استاجری اصصصلا خوشحال نبودم به زور میرفتم.

ولی بعدش کمی بهتر شد

پزشکی واقعا قشنگه همه تونستن تو هم‌ میتونی 🌱

مطمئن باش بار ها تو این هفت سال ناراحت میشی افسرده میشی ولی تهش مطمعن باش کیف میکنی 

فقط شیفت شب نداری وگرنه چیزی از پزشکی کم نداری

مطب جای خوب مجوز نمیدن جای بدم که با این هزینه ها و بدون بیمه کسی نمیاد ضمن اینکه بینهایت تجهیزات و مواد گرونه

پس از دور قضاوت نکنید

من هرررچی هم میخواستم شب امتحانی نباشم، بازم بودم.

حتی برا آزمون علوم پایه، فقططط سه روز خوندم.

چون همیشه داشتم میمردم از خستگی. تا ساعت سه کلاس بعدشم تو تهران با مترو اتوبوس و بی ار تی....۶ می‌رسیدم خونه....

ولی  اول استاجری بچه دار شدم و نقطه عطف زندگی م بود.

چون بچه داری خییییییلی سخته خییییییلی. هم جسمی هم روحی قشششنگ ورزیده میشی. به خاطر همین دیگه اون دختر لوس سابق نبودم. قشنگ از اول برنامه ریزی میکردم هر بخش رو میخوندم. از فرصت های کمم استفاده میکنم....البته این وسط یهو بچه مریض میشه یا مشکلی پیش میاد، گاهی نمیشه....

ولی به هرحال باید کمی بیشتر به خودت فشار بیاری.

پزشکی یعنی تلاش تلاش تلاش تااااااا آخر عمر

من خودم دروغ نمیگم چون شهر دور هم قبول شدم واقعا خیلی سخته برام خیلی روزا اصلا حالم بده میرم بیمارستان بارها شده گریه کردم تو سرویس و درمانگاه 

ولی خب هر چقدر نگاه میکنم بازم نظرم همینه بازم منطقی ترین انتخاب همینه هر چقدرم سخت باشه 

بعد من که بچه دارم، خب خییییییلی ها ندارن، بعد قششششنگ واضحه فرق ما. من خیلی نسبت به بیمارها با درک تر و مهربون ترم‌. خیلی بیشتر خودمو جاشون میذارم. و کلا روح لطیف تری دارم به لطف پسر قشنگم😊♥️