من دلم پیش یکی دیگش ک حتی تو این شرایط نمیتونم بهش اعتراف کنم چون قصد دارم کنکور مجدد شرکت کنم و خودمو در حدش بکشم بالا البته بیشتر از اون آیندم برام خیلی مهمه...اونم سنش کمه ۲۱ سالشه هنوز...من اما نمیتونم خودمو جز اون کنار کسی دیگ تصور کنم...نمیتونم...چقدر ما دخترا بدبختیم
الان خونواده عمم منو برا پسرشون خاستگاری کردن...میدونید خونوادم خیلی راضی و خوشحالن🙁🥺...پسره جوریه من به زور میتونم ازش عیب پیدا کنم...از اون بچه مثبتای درسخون بوده..مهندس شرکت نفت و تک پسره...خیلیم سربه زیره...الان تنها بهونم اینه ک این پسر زیادی خجالتی و ساکته و...اما بازم قانع نمیشن و میگن داری بهونی بنی اسرائیلی میاری....میگم ازدواج فامیلی قبول ندارم...بازم اسمشون ب راهه
یه چیزی بگید دخترا...چیکار کنم خونوادم بیخیال شن؟...بدون اینکه بهم شک کنن دلم جای دیگس...چون حس میکنم مامانم شک کرده...
من الان هدف دارم و کلا نمیخوام تا ۵ ساله دیگ به ازدواج فکرم بکنم...الانم ۲۱ سالمه...میخوام درسمو بخونم...و اگه بعدا اون قسمت شد خب عالی نشدم حسرت رشته مورد علاقم ب دلم نمونه....اما امان از این خاستگاری بی موقع