کارهای زیر رو امتحان کن:
- به دو تا از دوستات احتیاج داری که وقتی پسر عمه شازدت داره تو پارکی جایی میره یکی از دوستات یهو بپره از پشت دستشو بگیره و دوست دومت همون لحظه ازشون عکس بگیره و شما این عکس رو بهانه قرار بدی و پخش کنی تو فامیل که آره شازده با یکی دیگه هست. میزان نامردی ۱۰ از ۱۰
- شب خواستگاری تا شازده و خانواده از در میخوان بیان تو، درست زمانیکه پدرتون به استقبالشون میره، یکی از رفیقات با یه بچه بغلش بیاد یقه شازده رو بگیره و داد و هوار راه بندازه که آهای فلانی چرا خرج منو بچه ات رو نمیدی. میزان نامردی ۱۱ از ۱۰
- شب خواستگاری تو چایی داماد بیچاره قرص اِکس یا دوانگردان بندازی و سنگین و آرام منتظر نتیجه باشی. البته مواظب باشید چایی اشتباهی به پدرش یا پدرتون نرسه! میزان حماقت ۱۰ از ۱۰
- راه حل آخر اینکه بشین با پدر و مادرت مثل سه تا آدم عاقل و بالغ صحبت کن که من علاقه ای به شازده ندارم. فقط باید عواقب این کار رو در نظر بگیری چون چند سال دیگه همینو میکوبن تو سرت... خب دلباختن هزینه داره
عزززیزم نمیتونم...ب خدا نمیشه😭😭😭
من آدمی نیستم در بند مادیات باشم..اونیم ک میخوام البته دانشجو رشته تاپیه اما اونم حتی برا رشته نیست ک میخوام...ک اگه بود الان به یکی از اون بهتر اوکی میدادم....
چطور میتونم با کسی دیگ ازدواج کنم وقتی کل ذهن مو یکیه...این خیلی ظلمه😭...خارج ا توانه منه...من مثل شما و دختر خالتون قوی نیستم
من هیچ شناختی روش ندارم...از همون ۱۸ سالگی دانشگاه شهر دیگه قبول شد و رفت بعدشم سرکار تو همون شهر و ...شاید سالی یه بار موقع عید دیدنی میدیدمش...در حد سلام علیک...اصلا شناختی روی شخصیتش ندارم...از بیرون آدم محترمی ب نظر میاد..اما حس میکنم جیک و پوکش دست عممه...چون همیشه میگه پسرم اینو گفت اونو گفت...
و از طرفی اگه گفتم کل فامیلو خبر کرد چی؟ اگه بد تر لج کرد گفت همینه ک هست چی؟
