2777
2789
عنوان

لطفا خانم های با تجربه تو زندگی متاهلی بیان

| مشاهده متن کامل بحث + 2368 بازدید | 70 پست
دوتا بچه دارم و شرایط مالی معمولی و رو به خوبی داریم  الانم پشیمونم از زندگی که واسه خودم ساخت ...

چشه چرا مخالفه؟ 

مجرد بودی اینکارا رو میکردی این تفریحات رو؟ مثلا باشگاه و اینا

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اینایی که میگی باهاشون مخالفه کل زندگیه یه زنه نه چیز جزئی

من همونیم که ناخواسته باردار شده بود🥴 تمام آینده رو فقط برای پسرش برنامه ریزی کرده بود و نمیتونست عضو جدیدو بپذیره😓 افسردگی گرفته بود هیچ جوری با بارداریش کنار نمیومد😖 دنبال دارو و روش های سقط بود😭،الان همون جنین ناخواسته به دنیا اومده 😊یه دختر به زیبایی و سفیدی فرشته ها🥰.اون روی شوهرمو با اومدن دخترمون بعد از ۸ سال زندگی مشترک تازه دیدم 😆جوری قربون صدقه ی دخترمون میره و تو آغوش میگیرتش که باورم نمیشه این مرد همون شوهر  خجالتی و کم عاطفه است که  به زبون اوردن احساساتش خیلی براش سخت بود😮،باشه. هر روز میگم خدایا هزار مرتبه شکرت که این فرشته کوچولورو به ما دادی(مادر بزرگ یکی از شاگردای دوسال پیشم بعد از دوسال بی اطلاعی از هم خواب دیده بود توی تاریکی توی یه خونه چراغ سبز روشن بوده از ادما میپرسیده این خونه کیه بهش میگفتن خونه خانم معلم طاهاست.مادر بزرگ طاها صبح بلند میشه به دخترش زنگ میزنه میگه مامان امروز حتما به معلم پسرت زنگ بزن احوالشو بپرس این خوابو دیدم حتما چیزی هست.تو اوج ناراحتی من و تصمیم جدیم برای سقط این خانم با تعریف کردن خواب مادر ساداتش منو از حماقتی که میخواستم بکنم منصرف کرد.دعای خیرم همیشه بدرقه راه عزیزان مادر بزرگ طاها خواهد بود.🌹💝(اگر به قدر یک جمله تونستید کسی را از خواب غفلت بیدار کنید دریغ نکنید شاید یک جمله شما زندگی بخشید به کسی💝💝💝💝) )الهی لحظه لحظه ی  زندگی تک تکتون  پر از اتفاقای ناخواسته شیرین و پر از ارامش مث شیرینی اتفاق ناخواسته ی ما باشه.        خداوندا به اندازه تمام هستی شکرت .                    
خودمم به جدایی فکر کردم ولی عمرا اگه بچه هامو بده بهم  چون خودشم تک پسره اینارو عمرا بدن به من ...

قرص آرامش‌بخش بگیر حل کن تو غذاش بهش بده بخوره اروم بگیره

من همونیم که ناخواسته باردار شده بود🥴 تمام آینده رو فقط برای پسرش برنامه ریزی کرده بود و نمیتونست عضو جدیدو بپذیره😓 افسردگی گرفته بود هیچ جوری با بارداریش کنار نمیومد😖 دنبال دارو و روش های سقط بود😭،الان همون جنین ناخواسته به دنیا اومده 😊یه دختر به زیبایی و سفیدی فرشته ها🥰.اون روی شوهرمو با اومدن دخترمون بعد از ۸ سال زندگی مشترک تازه دیدم 😆جوری قربون صدقه ی دخترمون میره و تو آغوش میگیرتش که باورم نمیشه این مرد همون شوهر  خجالتی و کم عاطفه است که  به زبون اوردن احساساتش خیلی براش سخت بود😮،باشه. هر روز میگم خدایا هزار مرتبه شکرت که این فرشته کوچولورو به ما دادی(مادر بزرگ یکی از شاگردای دوسال پیشم بعد از دوسال بی اطلاعی از هم خواب دیده بود توی تاریکی توی یه خونه چراغ سبز روشن بوده از ادما میپرسیده این خونه کیه بهش میگفتن خونه خانم معلم طاهاست.مادر بزرگ طاها صبح بلند میشه به دخترش زنگ میزنه میگه مامان امروز حتما به معلم پسرت زنگ بزن احوالشو بپرس این خوابو دیدم حتما چیزی هست.تو اوج ناراحتی من و تصمیم جدیم برای سقط این خانم با تعریف کردن خواب مادر ساداتش منو از حماقتی که میخواستم بکنم منصرف کرد.دعای خیرم همیشه بدرقه راه عزیزان مادر بزرگ طاها خواهد بود.🌹💝(اگر به قدر یک جمله تونستید کسی را از خواب غفلت بیدار کنید دریغ نکنید شاید یک جمله شما زندگی بخشید به کسی💝💝💝💝) )الهی لحظه لحظه ی  زندگی تک تکتون  پر از اتفاقای ناخواسته شیرین و پر از ارامش مث شیرینی اتفاق ناخواسته ی ما باشه.        خداوندا به اندازه تمام هستی شکرت .                    
چشه چرا مخالفه؟  مجرد بودی اینکارا رو میکردی این تفریحات رو؟ مثلا باشگاه و اینا

اره عزیزم واقعا محدود شدم 

انقدر رو هم جمع شده خواسته های کوچیکم الان شده بغض گنده بیخ گلوم 

من دوسه سال یک بار میرم خونه خاله دایی یا عمو 

بهش میگم منو ببر میگه چی شده؟؟قضیه چیه ؟؟چرا میخوای بری 

آخرش هم میگه باشه با مامانت میبرم بعد میام میارمت

هر چی میگم میگه  تو همین دوتا بچه رو بزرگ کن بسه  ۲۶ سالمه دوتا بچه پشت سرهم دارم  ...

ولش کن تو غذاتو آماده کن برو چه میدونم باشگاه ،استخر،کلاس زبان،مگه چند ساعت میشه یک ساعت و نیم دو ساعت بعدش برگرد به خونه زندگیت برس اونم به مرور عادت میکنه مخصوصا که احتمال زیاد تو وقتی اینکارارو انجام میدی خونه نیست پس میبینه زندگی تغییری نکرده و تو هم روحیه ات بهتر شده خودش از کارش پشیمون میشه

اینایی که میگی باهاشون مخالفه کل زندگیه یه زنه نه چیز جزئی

موندم چیکار کنم 

من شرایطو می‌میسنجم حتی بخوام یه چیز کوچولو واسه خونه بخرم 

دیروز بخاطر یه فرش آشپزخونه یه حرفایی بهم زد که فقط نخره 

برگام ریخته بود انقدر چرت و پرت گفت آخرشم گفت زندگی من همینه خوشت نمیاد هری

بچه هات چند ساله اند؟شاید خیلی کوچیک هستن آره،؟نیاز بیشتری به مراقبت دارن برا همین میگه شااید

قبلشم همین بود 

فقط فکر میکنه من پامو از در خونه بزارم بیرون دیگه اینو آدم حساب نمیکنم یا زیر سرم بلند میشه 

دیوونم کرده بخدا خسته شدم

اره عزیزم واقعا محدود شدم  انقدر رو هم جمع شده خواسته های کوچیکم الان شده بغض گنده بیخ گلوم&nb ...

ادم بشدت سنتی ایه. 

این چیزایی که تو میخوای خواسته و بحث های کوچک جزئی نیستن، 

اون دلش میخواد تو عین زنای قدیم عین مامان خودش باشی


اگه دوستاش عوض بشن تاثیر داره

بستگی داره الان با چجور مردایی رفیقه

اطرافیانش تاثیرگذارن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792