سلام اگه تایپیک های قبلی روخونده باشید متوجه ی زندگیم بودین که دخترای همسرم پدرمون درآوردن اخرین بارم یک ماهه پیش دیدم توغذای منوشوهرم داره دارو میریزه به همسرم گفتم و جمع کردم اومدم دیگه رفتم سراغ طلاقم چون حق طلاق داشتم وکیل گرفتم سریع تموم کرد از دیروز ولم نمیکنه مدام پیام میده میگه برگرد میگه دختره میره ولی واقعا اون زندگی جهنم بود ولی خیلی داغونم تا میام فراموشش کنم هی پیام میده ،اززندگی خسته شدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
وای اسی یکی از تاپیکات خوندم حق داشتی طلاق گرفتی بهترین کار کردی چیه اون ادم فحاش و دست بزن دار، تازه دو تا دختر بزرگ مگه تو دور از جون نوکر دخترای اونی بشوری و بسابی
خودتم که مستقلی خونه و ماشین داری لطفا دیگه به اون زندگی سمی برنگرد صبر کن ادم خوبش بیاد حتی اگر هم مجرد بود اشکالی نداره
وای اسی یکی از تاپیکات خوندم حق داشتی طلاق گرفتی بهترین کار کردی چیه اون ادم فحاش و دست بزن دار، تاز ...
میدونم بدبود ولی نمیدونم چرا این دل بیصاحابم نمیتونه ازش دل بکنه با اینکه خودم رفتم تموم کردم همش کارم گریه اس اونم که ول نمیکنه بدتر دیوونه میشم یا دم مدرسه اس یا پیام میده
بخاطر وابستگیه دختراش نمی ذاشتن یه روز خوش ببینی.الان احساساتی شدی انشالله از این به بعد زندگی شاد ...
اون حتی دیروز منشیه باهام حرف میزد که خانم کارتتو بده برم عابر چون مالیات میاد ماپز نمیکشیم باهاش دعواش شد که بذار من تموم کنم بعد توبیوفت دنبالش باور نمیکنه تموم شده