من یه مادرم یه پسر ۴ ساله دارم و یه دختر ۵ ماهه
خسته ام خیلی زیاد دلم سفر میخواد
دلم میخواد واسه خودم باشم
دیگه توانایی ندارم
همه هی بهم گفتن بچه بیار فاصله سنی بچه ها کم باشه بعدش راحت میشی ولی باور کنین الان دارم اشک میریزم پسرم لجباز شده دخترم مراقبت های خودش و میخواد
باید به خودمم برسم که یه وقت صدای شوهرم در نیاد
انگار من رباطم
این که شوهرتون شما رو بفهمه خیلی مهمه
دلم میخواد جیغ بکشم
وای دقیقا منم الان چند وقتیه نسبت به کارای خونه همین حسو دارم دیگه خسته شدم از بس هی کار خونه انجام دادم اصلا فوبیای بچه دار شدن گرفتم کاش واقعا آقایون بیشتر کمک میکردن
هعی خاهر
خستگیت رو درک میکنم عزیزم حق داری خسته باشی گاهی اوقات ادم کم میاره من بچه ندارم ولی خیلی از بارهای زندگیمون روی دوشمه
الهی من بچه ندارم ولی بنظرم خیلی مسعولیت سختیه
خواهر یا مادرتون شرایطش رو ندارن ی وقتا بیان کمکتون
بار زندگیه خودم بابام اینا مشغله فکری مالی عاطفی
روانی کننده اس دیگه تو رابطه اجتماعیمون هم داره تاثیر میزاره فکرشو که میکنم در حق زنا خیلی ظلم شده
یکی از اشناهای ما ۳ تا بچه داره
۹ ساله ۶ ساله بچه اخرشم نمیدونم چند سالشه
باز حاملس
و خودشم خوشحال میگفت دوست دارم بچه زیاد داشته باشم
چون شوهرش ب شدت کمک حالشه
خیلی عجیب بود برام چ جوری میتونه
حالاتوخوبه دوتا داری خودشم بزرگن من سه تا قدونیم قد دارم خودشم غریبم تواین شهرهیچکس هم نداشتم کمکم کنه همش خودم روپای خودم بودم خیییلی سخته ولی خوب شیرینی های خودشم داره فقط توهرکاری برنامه ریزی کن
