بچه ها اگه تاپیک قبلیم رو بخونید متوجه میشید چی گفتم..
مادر شوهرم اخلاقش خیلی بده، بعضی وقتا یه حرفایی میزنه که من ناراحت میشم
چون خانوادم ازم دورن، فقد میتونم با شوهرم درد و دل کنم
پس هر چیزی که ناراحتم کنه رو به شوهرم میگم
اون روز مادرش سر قضیه غذا درست کردن من یه چیزی گفته بود رفتم به شوهرم گفتم گفت چرا همش میای میگی مادرت خواهرت؟
گفت این چیزا اصلا مهم نیس (واسه مردا مهم نیس وگرنه ما زنا که حساسیم)
بعدشم هیچ موقع نمیخاد به ضرر مامانش حرف بزنه
منم اگه بریزم تو خودم باید بشینم گریه کنم تا آروم بشم، که اونم میگه چرا گریه میکنی و فلان
اگه نریزم تو خودم و به شوهرم بگم هم که...
چیکار کنم بنظرتون!!