دقیقا من دو بار پسرم رو در این موقعیت های بیمارستانی خدا نجات داد اگر به حرف دکتر بود الان زبون لال....
دفعه اولم پسرم هفده روزه بود سرفه میکرد میگفت باید بستری بشه اما در شرایطی که داشتند در بخش نوزادان سنگ برش میدادند ، تخت خالی هم نداشتند میگفت باید تو راهرو بستری بشه.با مسئولیت خودم بچم رو ده دقیقه بعد از ورود مرخص کردم.اونجا یا از عفونت بیمارستانی یا ازاون گرد سنگ حتما ...
بخش دست دانشجوها بود اصلا دکتری نبود اونا مشغول شوخی
یکیشون اومد نبض نوزادم رو بگیره ناخون مصنوعی های بلندی داشت.من موندم اونجا تالار عروسی بود یا بیمارستان؟
رفتم بخش ای سی یو اطفال یه آقایی لباس مشکی پوشیده بود میگفت بچت وردار ببر ، نوزادم همه ازمایشاش سالم بوده اینا به کشتن دادن حالا جوابمو نمیدن که چرا مرده؟ خلاصه یکی از آشناها رو اتفاقی اونجا دیدیم.همونجا کار میکرد اونم گفت بچم خونه باشه ببرم مطب دکتر ببینتش.گفت این دکتر اینجا، هم هیچی حالیش نیست.
دفعه دوم اسهال بود دیدم پسرم داره میمیره اونا یه سرم نزدن بستری نکردن چون نوروز بود.چهار بردمش میگفتن خودش خوب میشه
با درمان خونگی پسرم رو نجات دادم.هرچی میخورد یا بالا میآورد یا ۵دقیقه بعد دفع میکرد.یه روز هفتاد تا پوشک مصرف کردم.دکتر احمق میگفتخوبه اسهال ویروس خارج میشه.پسرم کف دست داشتن چروک شده بود .تب ۳۹ درجه داشت چهار بار بردم دکتر همش میگفت خوب میشه
واقعا اینا چه جوری با جون مردم بازی میکنند.