سلام به دوستان همینجا میگم اگه میخواین بهم فحش بدین ، بدین سعی میکنم ببخشم هم خودمو هم شما رو
میدونین
مادربزرگم تو روستا بزرگ شدند اما پدرشون به رحمت خدا رفت و مادرشون با یه آقایی ازدواج کرد که ایرانی بودند (یعنی میگم هموطن بودند )
بعد این ناپدری با دخترا مثل کارگر برخورد میکرد
بهشون زیاد غذا نمیداد و زود عروسشون میکرد که یک نون خور از سر ، سفره کم بشه
پس مادربزرگم تو سن ۱۲ تا ۱۵ عروس شدند و بعد دوسال داییم رو به دنیا آوردن بابابزرگم خیلی آدم خوب و مهربونی بودن و از قول مادربزرگم فرشته بودند بعد دوسال مامان بزرگم مادرمو باردار میشن و توی بارداری متاسفانه پدربزرگم بر اثر تصادف عمرشونو میدن به شما بزرگواران (اگه لطف کنید یک صلوات واسه شادیه روحش بخونین تا حالا هیچکاری براشون نکردم )
دلامون آروم بگیره از هر لحاظ