2777

شهادت #

برای هشتگ "شهادت" 13 مورد یافت شد.

#امام_رضا_علیه_السلام‍ 

#شهادت‍ 



از تب زهرِ نفسگیر، تنت می لرزد

همچنان مار گزیده، بدنت می لرزد


چه کنم ناله ز دل، وقت تردد نکشی؟!

چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!


رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده

مهربان، دست رئوفت چقدر سرد شده


شمس نورانی افلاک، زمین افتادی

باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی


بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است

تا به حجره، پر خود را مکش اینقدر بس است


به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی

یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی


میخ در، ناله ی جانسوز چرا سر داده؟!

جای در، شعله به جان جگرت افتاده


عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی، وای

رو به قبله شده ای، قبله ی عالم، ای وای


خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده

فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟!


نه رد سرمه به چشم است، نه رد اخم است

کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است


خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد

اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد


غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد

تشنه ای؟ زود به دستت قدحی آب دهد


بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند

پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند


حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت

خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت


دم آخر احدی دست به خنجر نَبَرد

بین این حجره کسی پیرهنت را ندرد


داغدار غم جدت شده ای؟ نیست عجیب

بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب...


#محمد_جواد_شیرازی



امام_جعفر_صادق_علیه‌_السلام#  

شهادت#


شکوه ها می کنم از چشم تری بسته شده

مانده ام اوّل راه و گذری بسته شده

زلف من با غم یارم سحری بسته شده

آمدم گریه کنان پشت دری بسته شده


نذر کردم که گرفتار شدم گریه کنم

بگذارید به احوال خودم گریه کنم


خاک بین الحرمین است هوایی بقیع

چه کنم؟ من گله دارم ز جدایی بقیع

می نشیند به روی خاک، فدایی بقیع

به خدا می رسد از راه گدایی بقیع


چه شود آرزوی ما همه معنا بشود

موقع ساختن مرقد زهرا بشود


برو با ذکر علی، مست شو در سعی و صفا

فخر کن، گریه کن از توسعه ی کرببلا

عشق کن، حال کن از گسترش صحن رضا

به سر خود بزن از غربت آن پنجره ها


شهر را کاش پُر از پرچم صادق بکنیم

کاشکی از غم بی زائری اش دق بکنیم


چقدر بی محلی؟... گریه کنی نیست که نیست

دور این نور جلی‌ ...گریه کنی نیست که نیست

حرمش هست ولی ... گریه کنی نیست که نیست

غیر زهرا و علی ... گریه کنی نیست که نیست


او غریب است و جواب غم و اشکش، آه است

ای مدینه به خدا روضه ی او جانکاه است


گفت؛ گُل بودم و از ساقه شکاندند مرا

بی عبا در وسط کوچه دواندند مرا

پیش چشم در و همسایه کشاندند مرا

با جسارت به در خانه رساندند مرا


آنکه من را به زمین از سر اجبار انداخت

هی مرا یاد غم حیدر کرار انداخت


از غمم داد کشیدند و صدایی نگرفت

راه ناموس مرا بی سر و پایی نگرفت

خانه ام سوخت، ولی میخ به جایی نگرفت

در نیفتاد ... به آن ضربه ی پایی نگرفت


عرش می سوخت، دل و جان پیمبر می سوخت

آب می سوخت، گُل صورت مادر می سوخت


گرچه سجاده کشیدند و شرر آوردند ...

ظلم کردند و مرا بین خطر آوردند ...

سخت شد قبضه ی شمشیر که در آوردند ...

یاد من باز، غم نیزه و سر آوردند


آخرین دم زدن و بازدمش بود حسین

ته مقتل، نگران حرمش بود حسین


#رضا_دین_پرور



امام_جعفر_صادق_علیه_السلام#  

امام_زمان_عج#  

شهادت#  



ای سبز پوش عشقِ تو را سرخ قامتیم

ای پادشاهِ حُسن نگاهی که رعتیم


فکری به روزگارِ بدِ حالِ ما بکن

جان حسین تشنه‌ات ای ابر رحمتیم


ما زائر سه شنبه و شبهای جمعه‌ایم

آواره‌ایم  دربه‌درِ یک زیارتیم


ما با غبارِ کرببلا هم‌نفس شدیم

یعنی بیا که خاک تو هستیم تربتیم


ما را ببخش اگر که اسیر معیشتیم

ما را ببخش اگر که کمی کم محبتیم


هر روز آمدیم و بدهکارتر شدیم

تقصیر لطف توست عزیزم بد عادتیم


بر روی ما حساب کن آقا که سالهاست

چشم انتظارِ آمدنت اشک حسرتیم


حرف امام صادق ما هست این حدیث

درکت کنیم اگر همه‌ی عمر خدمتیم*


ما را هزار بار جهان آزموده است

هربار دیده است فقط استقامتیم


این جمله‌ی بزرگ از آوینی است گفت :

ما راست قامتانِ جهاد و شهادتیم


هر روز می‌رسد خبری از شهادتی

شکر خدا که باز بر این راه دعوتیم


از نسل جبهه است همه‌ی نسل‌های ما

نسل خمینی است اگر عین غرتیم


این بچه‌ها‌ی ما چقدر جمکرانی‌اند

مدیون مِهرِ حضرت زهرای عترتیم


* * *


آورده‌ایم باز بدی‌های خویش را

پیشِ کریم نابلدی‌های خویش را


در امتحان راه تو هرچند رد شدیم

لطفت قبول کرد ردی‌های خویش را


انگار نا امید شدی از بزرگ‌ها

دیدم صدا زدی نودی‌های خویش را


عطر ظهور می‌رسد و کرده‌ای خبر

نسل هزار و چهار صدی‌های خویش را


ما را ببخش جای بصیریت بجای فهم

آورده‌ایم بی خردی‌های خویش را


ما تا ابد برای حسین تو سوختیم

آقا نگاه کن ابدی‌های خویش را



قلب حسین پیش علی‌اکبر آب شد

وقتی که گفت یا ولدی‌های خویش را



خلاد بن صفار می‌گوید: از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی»؛ (خیر! اگر دوران او را درک می کردم، همه‌ی زندگی ام را در خدمت به او می گذراندم)


#حسن_لطفی



امام_جعفر_صادق_علیه‌_السلام#  

شهادت#  



اگر چه روز تا با عزّ و احترام گذشت..

شب تو زیر لگد های انتقام گذشت


نماز تو به مدینه صلای غم می‌زد

غرور نافله ات را کسی به هم می‌زد


غم قدیمی تو در سجود می آمد

شنیدی از همه جا بوی دود می آمد؟!


به فاطمه پسر فاطمه توسل کرد

دوباره هیزم کهنه به پشت در گل کرد


آهای پیر مدینه عصا نمیخواهی؟!

زدی به کوچه..عمامه..عبا نمیخواهی؟!


به گردن همه از لطفهای تو دین است

چه شد که پای مبارک بدون نعلین است؟!


محاسن تو سپید است کاش رحم کنند

قدت ز درد خمیده ست کاش رحم کنند


کجاست آن همه شاگرد مدعی حالا..

که ناله ی تو پی اسب می‌رود بالا!


بخاطر دل زهرا نرو نرو به شتاب

چقدر مثل علی می‌شوی میان طناب!


اگرچه کوچه به کوچه دویدنت سخت است

نفس نفس زدی و روضه خواندنت سخت است


اگرچه خسته ی راهی.. به زور میگردی..

در این مسیر تو یاد رقیه هم کردی!


میان آنهمه اوباش روز هم‌ شب بود

چقدر دختر ارباب ما معذب بود


آهای گریه کنان رقیه روضه تمام!

قرار ما شب سوم...دم خرابه شام!


#سید_پوریا_هاشمی



امام_جعفر_صادق_علیه‌_السلام#  

شهادت#  



شکوه ها می کنم از چشم تری بسته شده

مانده ام اوّل راه و گذری بسته شده

زلف من با غم یارم سحری بسته شده

آمدم گریه کنان پشت دری بسته شده


نذر کردم که گرفتار شدم گریه کنم

بگذارید به احوال خودم گریه کنم


خاک بین الحرمین است هوایی بقیع

چه کنم؟ من گله دارم ز جدایی بقیع

می نشیند به روی خاک، فدایی بقیع

به خدا می رسد از راه گدایی بقیع


چه شود آرزوی ما همه معنا بشود

موقع ساختن مرقد زهرا بشود


برو با ذکر علی، مست شو در سعی و صفا

فخر کن، گریه کن از توسعه ی کرببلا

عشق کن، حال کن از گسترش صحن رضا

به سر خود بزن از غربت آن پنجره ها


شهر را کاش پُر از پرچم صادق بکنیم

کاشکی از غم بی زائری اش دق بکنیم


چقدر بی محلی؟... گریه کنی نیست که نیست

دور این نور جلی‌ ...گریه کنی نیست که نیست

حرمش هست ولی ... گریه کنی نیست که نیست

غیر زهرا و علی ... گریه کنی نیست که نیست


او غریب است و جواب غم و اشکش، آه است

ای مدینه به خدا روضه ی او جانکاه است


گفت؛ گُل بودم و از ساقه شکاندند مرا

بی عبا در وسط کوچه دواندند مرا

پیش چشم در و همسایه کشاندند مرا

با جسارت به در خانه رساندند مرا


آنکه من را به زمین از سر اجبار انداخت

هی مرا یاد غم حیدر کرار انداخت


از غمم داد کشیدند و صدایی نگرفت

راه ناموس مرا بی سر و پایی نگرفت

خانه ام سوخت، ولی میخ به جایی نگرفت

در نیفتاد ... به آن ضربه ی پایی نگرفت


عرش می سوخت، دل و جان پیمبر می سوخت

آب می سوخت، گُل صورت مادر می سوخت


گرچه سجاده کشیدند و شرر آوردند ...

ظلم کردند و مرا بین خطر آوردند ...

سخت شد قبضه ی شمشیر که در آوردند ...

یاد من باز، غم نیزه و سر آوردند


آخرین دم زدن و بازدمش بود حسین

ته مقتل، نگران حرمش بود حسین


#رضا_دین_پرور



امام_جعفر_صادق_علیه‌_السلام#  

شهادت#  




ما تا قیامت نوکر شیخ الائمه

هستیم پای منبر شیخ الائمه


مدیون قال الصادقیم و بر سر ماست

الطاف سایه گستر شیخ الائمه


در سایه سار او پر و بالی گرفتیم

هستیم زیر شهپر شیخ الائمه


مانند دنیا، آخرت هم سربلندیم

با التفات دیگر شيخ الائمه


گردد حسینی بودن ما مُهر و امضا

روز جزا با جوهر شیخ الائمه


شمع وجود او فروزانست و عالَم

پروانه ای دور سر شیخ الائمه


دنیا چه باشد؟ دانه ی تسبیح دستش!

خورشید هم انگشتر شیخ الائمه


از عالمان عصر خود گردیده هرکس

زانو زده در محضر شیخ الائمه


با احتجاج خود به قلب دشمنان زد

جانم به فتح خیبر شیخ الائمه


آن لوح محفوظی که در عرش خدا هست

برگی بُوَد از دفتر شیخ الائمه


در صدر تسبیحات و تعقیبات مان است

ذکر تبری محور شيخ الائمه


بعد از نماز خویش لعنت می فرستیم

بر قاتلان مادر شیخ الائمه


وقتی که دائم میوزد عطر پیمبر

همچون صبا دور و بر شیخ الائمه -


- با مصطفی گردد طرف آن که بگیرد

شمشیر بالای سر شیخ الائمه


عمری مصیبت ها کشید اما چه گویم

از لحظه های آخر شیخ الائمه


مقتل نوشته مثل شمعی آب گردید

از زهر کاری پیکر شیخ الائمه


زهرا چو آمد لحظه ی آخر کنارش

کرب و بلا شد بستر شیخ الائمه


ما را عزادار غریب کربلا کرد

در روضه حال مضطر شیخ الائمه


از شدت گریه برای داغ گودال

خونبار شد چشم تر شیخ الائمه


نقل سر و تشت طلا و خیزران بود

مرثیه ی دردآور شیخ الائمه


قطعا حمیده در مدینه امنیت داشت

بزمی نرفته همسر شیخ الائمه


در مجلس نامحرمان ناموس او رفت؟

کی رفت اسارت خواهر شیخ الائمه؟


ناگفته ها را باید از زینب بپرسیم

از عمه جان مضطر شیخ الائمه



امام_جعفر_صادق_علیه‌_السلام#  

شهادت#  



شکوه ها می کنم از چشم تری بسته شده

مانده ام اوّل راه و گذری بسته شده

زلف من با غم یارم سحری بسته شده

آمدم گریه کنان پشت دری بسته شده


نذر کردم که گرفتار شدم گریه کنم

بگذارید به احوال خودم گریه کنم


خاک بین الحرمین است هوایی بقیع

چه کنم؟ من گله دارم ز جدایی بقیع

می نشیند به روی خاک، فدایی بقیع

به خدا می رسد از راه گدایی بقیع


چه شود آرزوی ما همه معنا بشود

موقع ساختن مرقد زهرا بشود


برو با ذکر علی، مست شو در سعی و صفا

فخر کن، گریه کن از توسعه ی کرببلا

عشق کن، حال کن از گسترش صحن رضا

به سر خود بزن از غربت آن پنجره ها


شهر را کاش پُر از پرچم صادق بکنیم

کاشکی از غم بی زائری اش دق بکنیم


چقدر بی محلی؟... گریه کنی نیست که نیست

دور این نور جلی‌ ...گریه کنی نیست که نیست

حرمش هست ولی ... گریه کنی نیست که نیست

غیر زهرا و علی ... گریه کنی نیست که نیست


او غریب است و جواب غم و اشکش، آه است

ای مدینه به خدا روضه ی او جانکاه است


گفت؛ گُل بودم و از ساقه شکاندند مرا

بی عبا در وسط کوچه دواندند مرا

پیش چشم در و همسایه کشاندند مرا

با جسارت به در خانه رساندند مرا


آنکه من را به زمین از سر اجبار انداخت

هی مرا یاد غم حیدر کرار انداخت


از غمم داد کشیدند و صدایی نگرفت

راه ناموس مرا بی سر و پایی نگرفت

خانه ام سوخت، ولی میخ به جایی نگرفت

در نیفتاد ... به آن ضربه ی پایی نگرفت


عرش می سوخت، دل و جان پیمبر می سوخت

آب می سوخت، گُل صورت مادر می سوخت


گرچه سجاده کشیدند و شرر آوردند ...

ظلم کردند و مرا بین خطر آوردند ...

سخت شد قبضه ی شمشیر که در آوردند ...

یاد من باز، غم نیزه و سر آوردند


آخرین دم زدن و بازدمش بود حسین

ته مقتل، نگران حرمش بود حسین


#رضا_دین_پرور



جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

آسنترا

darya_22 | 7 ثانیه پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز