اجازه ندهیم یک رابطه که عمرش تمام شده هی کش پیدا کند تا جایی که همهء خاطرات خوبش را هم با خودش ببرد !
ما فقط بلد شدیم یلخی عاشق شویم ، یاد گرفتیم فقط عشق بورزیم ، یادمان ندادند عاشق چه جور"آدمی" شویم. آغوش باز کردیم و چشم باز نکردیم ، دلمان لرزید دستمان و نگاهمان ، حواسمان پرت یار شد، جاده را گم کردیم !
کداممان وقتی فهمید معشوق از جنس دیگریست، چیزی نیست که او میخواست ،
برگشت توی جاده خودش؟ کداممان به وقتش رشته را پاره کردیم ؟
زندگی کوفتمان شد. خوشی به کاممان ماسید ولی بیرون رفتن از رابطه را یاد نگرفتیم.
تا ته داستان را از حفظیم ، از تلخی ماجرا خبر داریم ولی میزنیم به دل قصه تا ذوب شویم که تا آخر آخرش را بازی کرده باشیم غافل از اینکه ته قصه ، گاهی فقط حسرت منتظر ماست ...
👤مریم سمیع زادگان
تینا_و_فازسنگین#
دوباره_نصف_شب_شد#