سلام
الان که دارم این تاپیکو مینویسم
سه سالشه و خوابیده
یادم میاد که چقدر ذوق کردم وقتی اولین بار تکونشو حس کردم
ولو شده بودیم جلوی تلوزیون و فیلم میدیدم
بعد یچیزی تکون خورد.. هفته ی 19 بودم (شاید)
دستمو گذاشتم روش.. 😍
اولین سلامش بود(مامان... من اینجام)
فکر کنم گریه ام گرفت 😁
هرچی سعی کردم به شوهرم بگم چقدر باحاله
متوجه هیجانم نمیشد فقط با گفتن "اخی 😐". سر و تهشو هم آورد
یبارم بالای چهار پایه بودم
نزدیک بود بیفتم.. ترسیدم یه لحظه
اونم جمع شد رفت یه گوشه..
خیلی ازش عذرخواهی کردم
قرار شد دیگه نترسونمش..
تمام حس و حال های منو میگرفت و باهام زندگی میکرد..
با تمام چالش هایی که بارداری داره
گاهی دلم برای مردا میسوزه
که هیچوقت نمیتونن این چیزهارو تجربه کنن
احتمالا دخترم تنها کسیه که بعد از مادرم، منو کامل میشناسه
❤️
و خاطره هایی از احساسات من توی وجودش ثبت شده
❤️
خدایا_شکرت#
چقدر دوست دارم بازم مامان بشم