2733

حسین_حائریان #

برای هشتگ "حسین_حائریان" 3 مورد یافت شد.


تو محل بهش می گفتیم چوپان دروغگو...

چوپان نبود ولی تا دلتون بخواد دروغگو بود. می رفت امام زاده صالح و می گفت رفتیم شمال... بعد از دریا می گفت. از آب تنی کردن... از پیچ های جاده و داد و زدن تو تونل ... وقتی همه تو محل دوچرخه بازی می کردیم به دیوار تکیه می داد و می گفت منم دوچرخه دارم ولی فقط تو حیاط بازی می کنم. وقتی می گفتیم بیار بیرون می گفت نه نمیشه. حتی وقتی یه بار دوچرخه م رو بهش دادم تا سوارشه همون لحظه افتاد. اینجوری معلوم شد که بازم‌ دروغ گفته. تو امتحان های مدرسه ده می گرفت می گفت هیجده شدم. نتایج کنکور که اومد گفت پزشکی سراسری قبول شدم ولی چون از خون می ترسم نرفتم ! برای همین رفت سربازی...

خیلی سال بود که ما به دروغ گفتناش عادت کرده بودیم برای همین حرفاش رو جدی نمی گرفتیم. یه مدت ازش بی خبر بودم تا اینکه یه روز وقتی از در دانشگاه اومدم بیرون دیدمش... گفتم تو کجا اینجا کجا ... گفت یکی که خیلی دوسش دارم اینجا درس می خونه. گفتم اون چی؟ اونم می خوادت؟ گفت آره بابا خیلی... ولی اینم یه دروغ دیگه بود. چون اون دختر از کنارش رد شد و حتی بهش نگاه هم نکرد.‌

از اون روز زمان زیادی گذشته و حالا حس می کنم بعضی از حرفا واقعا دروغ نیستن. چون هر آدمی یه دنیا تو ذهنش داره که اتفاقاتش دقیقا همونی هست که دلش می خواد. یه دنیا فقط مخصوص خودش... اونم حتما یه دنیا برای خودش داشته. یه دنیای قشنگ که تو کودکی شمال رفته و دوچرخه سواری کرده... پزشک بوده و با کسی که خیلی دوست داشته زندگی می کرده... شاید اون هیچ وقت دروغگو نبوده... فقط تو دنیای اشتباهی زندگی می کرده.

درست مثل خیلی از ما که داریم تو دنیای اشتباهی زندگی می کنیم !!!

حسین_حائریان#  

آدم های صبور یه خصوصیت عجیب دارن...

بی نهایت لبخند می زنن..

این لبخند شاید تو نگاه اول حسِ گذشت بده..

اینکه «هر زخمی زدی، هر‌ چیزی که گفتی فدای سرت..

من فراموش می کنم »..

ولی آدم های صبور هیچوقت 

هیچ چیزی رو فراموش نمی کنن..

زخمارو می شمارن..

حرفارو مرور می کنن و همچنان لبخند می زنن..

یه روز که صبوری دیگه جواب نداد، 

با همون لبخند تو یه چشم بهم زدن 

برای همیشه فراموشت می کنن..

انگار که هیچوقت تو زندگیشون نبودی..

آدم های صبور تا یه جایی میگن فدای سرت...


حسین_حائریان# 💎💎


خیلی از ما آدما شبیه یه شیشه ی ترک خورده ایم ، هنوز‌‌ نشکستیم ولی تو دلمون پر از ترک های کوچیک و‌ بزرگه ...هر کدوم از این ترک ها ما رو یاد یه اتفاق می ندازه ، یه خاطره...‌بعضی ترک ها برای اعتماد بیش از حد به آدماست و بعضی ها برای اینکه تو زندگی بد جایی قرار گرفتیم ، شاید هم وسط بازی دیگران ما ترک برداشتیم ! همه ی ما یه جایی از زندگی ضربه خوردیم ...‌ فرقی نداره از غریبه یا خودی،مهم این هستش که ما دیگه اون شیشه ی بی خط و خش نیستیم ، تو وجود ما ترک هایی هست که هر لحظه می تونه دلمون رو بشکونه ، ما حالا آمادگی شکستن رو داریم‌ حتی با یه ضربه ی ساده و آروم... حالا دیگه مثل قدیم محکم نیستیم ، با یه رفتار اشتباه، با یه حرف ساده ترک هامون بزرگ و بزرگ تر میشه ، تا وقتی که بشکنیم ...‌ وقتی شکستیم همه ی نگاه ها میره پیش کسی که آخرین ضربه رو بهمون زده ، همه اون رو مقصر می دونن ولی هیچکس خبر نداره هر شکستنی از ضربه ی اول شروع میشه ... درست از جایی که اولین ترک رو تو قلبت احساس می کنی ...کاش یادمون باشه هر جای زندگی شکستیم، قبل از هر چیزی به این فکر کنیم ضربه ی اول رو چه کسی بهمون زده ، ترک اول رو کِی برداشتیم

حسین_حائریان#  

پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز