2777

باز #

برای هشتگ "باز" 5 مورد یافت شد.

باورم نمیشه که یک حرف و عصبانیت کوچیک باعث شه قلب بایسته....

باز# مثله همیشه میخواست گپ بزنیم اما من باز کار زیاد داشتم و وقت نداشتم پیچوندمش بهم گفت ای کاش نبودم در زندگیت انقدر زجر نمیکشیدی یهو بی اختیار عصبانی شدم و گفتم ای کاش تا صبح نباشی چند ثانیه بهم خیره شد و بعد رفت تو اتاق و درو بست بعد اینکه کارام تموم شد رفتم اتاق موهاش باز بود در اغوش گرفتمش لبخند بی روحی زد و خوابیدیم خواب من اون روز خیلی سنگین بود فردا که از خواب پا شدم....

مگه یک عصبانیت کوچیک انقدر واسه یه قلب سنگینه که قلب وای میسه......

سال ها از اون شب گذشته نمیدونم شاید شب قبلش مرد هراسان دنبال چیزی میگشتم کشو را باز کردم و یهو برگه ای را دیدم برگه را باز کردم جواب سونوگرافی بود خانوادش بهم چیزی نگفته بودن که بدتر از این نشم ...

اون روز میخواست با من باشه تا خبر فرزندار شدنمونو بده .

......

حالا هر روز لباسشو در دست میگیرم و گریه میکنم و میگم منو ببخش اما انقدر ناراحته که تا اخر و برای همیشه جواب نمیده......

گاهی وقتا خیلی دیر میشه......