خیلی کارش بد بود...

بچه ها من سه ماه باردارم

یکم روحیم حساس تر از قبل شده

از طرفی از مادرم ناراحتم ولی چون نمیتونه درک کنه نمیتونم رو در رو باهاش حرف بزنم مساعلمو حل کنم (کلا مادرم زن مغرور و خودخواهیه نمیتونم از خودم چیزی بگم که بهش ذره ای بر بخوره ) و چون مادرمه نمیخوام الکی داد و بیدادم راه بندازم چون هدف من ارام شدن خودم هست

خب در مورد مادرم کاری نمیتونم بکنم

از طرفی توی شهرستان هیچ فک و فامیلی ندارم و مادرمم نزدیک نیست خانوادا همسرمم کمکی نمیکنن گاها برخوردای بدی هم دارن که کاری نمیتونم بکنم 

اینم هیچ

شوهرمم حوصلشو ندارم از وقتی باردارم الکی به بهونه اینکه مثلا من مریض نشم جاشو جدا کرده و میخوابه توی کادای خونه هم گه گاهی کمک میکنه ولی دق میده همون دوتا کارم میکنه

خیلی وقته نه خرید رفتم نه چیزی نه خودش یه شاخه گل برام نخریده

نمیدونم فقط اعصاب ندارم میشه یکم روحیه بهم بدین؟