اولین دلخوشی زندگیم💕مادرم💕پلان اول ؛ دیشب همه چیز به ‹ مو › رسید پلان دوم ؛ صبح معجزه شد و ‹ مو › پاره نشد ± دو ساعت بعد از معجزه ، مامانِ بیخبر از اتفاقات اخیر ، برای احوال پرسی زنگ زد و گفت : ‹ دیشب کلی دعات کردم💛'💎 ›دومین دلخوشی زندگیم💕 پدر و برادر جانم 💕 با قلب مهربونشون و خوبی های بی منت 🌈🦋 سومین دلخوشی زندگیم اومدن مردی تو زندگیم که منو با تمام بچگیام بزرگ کرد 🌱و کنارش بدون هیچ ترسی خود واقعیمم🙃 .آدم امن زندگی من🫂❤️ میگفت هرچقدر دلچرکین باشم ازت ولی دوستداشتنت هنوزم به دریا وصله.💙 در دل و جان خانه کردی عاقبت ...❤️🌈 خدایا شکرت بابت همه چی 💛💛
لنا؟مامانی؟مامانی من خیلی دلم میخواست تو کنارم باشی خیلی دلم میخواست که شبا با صدای نفسات بخوابم عصرا که بابا مهدی نیست من سرم گرم بازی کردن با تو باشه...مامانی ببخش که ندارمت😭مامانی ببخش ک نشد تو دخترم باشی😔مامانی بیا منو ببر پیش خودت😔از طرف من به خدا و مامان مونا خیلی حالش بده خیلی اینجا تنهاست... مامانی؟کاش از دستت نمیدادم...
تو زیباترین اتفاق زندگیمی🦋مامان ریحانه وهانیه ❤❤ طاهره : اره،بعضی چیزا گفتنشون فایده نداره------------ در شب کوچک من ،افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد ♡در شب کوچک من دلهره ویرانیست♡گوش کن وزش ظلمت را میشنوی ؟من غریبانه به این خوشبختی مینگرم ♡لحظه ای وپس از آن هیچ پشت این پنجره شب دارد میلرزد وزمین دارد باز میماند از چرخش♡پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من وتوست ♡ای سراپایت سبز دستهایت را چون خاطره ای سوزان در دستهای عاشق من بگذار ولبانت را چون حسی گرم از هستی به نوازشهای لبهای عاشق من بسپار ♡♡♡♡♡♡♡♡♡باد مارا خواهدبرد..... من یه اذر ماهی پر از احساسم خیلی زیاد💎💎