ببین عزیزم
عشق من از دوماه بعد ازدواجش زنش سرطان گرفت و پیشرفته نبود ولی من خودم چند بار رسوندمشـ بیمارستان خدا منو ببخشه ولی خوشحال بودم ته دلم ولی هیچ وقت کاری نکردم که اسیب بزنم بعدشم که شدت گرفت و فوت کرد خوشبخت نشد معتاد شد پسره تو این چند سال فقط بدبختی کشید
الانم معتاده هم دیگه مثل قبل کسی بها بش نمیده و از سکه افتاده
یه چیز از من بشنو من دقیقا دردتو میفهمم پس شعار نمیدم
باید فراموشش کنی اون اصلا ادم نیس که بخوایی. بهش فکر کنی
خیلی ادم پستیه که زن و بچه داره و باز بهت پیام میده هم تورو داغون میکنه هم همسرش رو بالخره ما هم جنسیم زنش نابود میشع وقتی بفهمه و این مرد دوتا زن رو نابود کرده
ببین اصلا جوابشو نده میفهمم میسوزی
من میسوزم دلم لک میزنه دستشو بگیرم ولی تو دادگاه یا تو جلسات جوری میذارمش زیر پام که خودشمحدس نزنه دوسش دارم
ببین ما عشقو از دست دادیم
دیگه هیچی مثل قبلا نمیشه
ولی من نمیخوام ابرومو و مقاممو و خودمو از دست بدم
نمیخوام بشینه بم بخنده تو هم نخواه
نخواه با دویتی خاله خرسه نابودت کنه
نمیدونم چرا بهم خورد رابطه تون
ولی اینو میدونم اگه واقعا دوست داشت هیچ وقت با زن حامله اش نمیومد دیدنت
هیچ وقت اینطور اذیتت نمیکرد
وقتی به خاطر حال و روزت پیام داد که چرا من بات اینکارو کردم
باید میگفتی کی گفته به خاطر توعه چی پیش خودت فکر کردی اخه دلیل حال بد من باشی
بساز خودتو سخته ولی میشه بساز